یادداشت سید محمد بهروزنژاد
1404/3/7
«به نام خدا» زیاد که از خواندن کتابی بگذرد نوشتن برایش سخت میشود پس کوتاه_برای خالی نماندن عریضه_ نکاتی مینویسم: شخصیت اصلی_راوی بسیار خوب کار شده و لحن گیرا و بیان ویژهای دارد. پرگوییهایش نه تنها خستهکننده نیست بلکه لذتبخش هم هست. طنز بیریا و سادهدلانهی اثر هم مدیون همین راویِ بیشیلهپیله است. یک نوجوان جنوبیِ خونگرمِ دوستداشتنی. فضا و ایده و شخصیتهای داستان اغلب بدیع و کمنظیراند. داستان هم با اینکه مبتنی بر هیجان نیست اما هیجانانگیز هست. نویسنده اشارات سیاسی جالبی در اثر گنجانده اما دیدگاه سیاسی خودش مشخص نمیشود. هرچند رگههایی از چپگرایی در کتاب هست اما با شناخت من از آقای حسنزاده جور درنمیآید و به نظرم بیشتر به خاطر پردازش فضای آن زمان آبادان است. در رمان به عشق نوجوانی نیز پرداخته شده اما کاملاً عفیفانه. پایانبندی هم بیش از اینکه سیاسی باشد عاشقانه و انسانی است. گویی نویسنده میخواهد بگوید آخرش آنچه میماند همین رفاقتها و عاشقی هاست. پ.ن: یکی از نکات جالب کتاب این بود که راوی گاهی با نویسنده( اسم آقای حسنزاده را میآورد!) حرف میزد و گاهی هم با خود مخاطب صحبت میکرد. این ترفندهای واقعگرایانه خیلی دلنشین بودند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.