یادداشت سمی
7 روز پیش
از عالم و آدم دور شده بودم و رسیده بودیم به زمین صافی که کوهها گردش را احاطه کرده بودند. منطقه خشک و داغ و بایری بود و چند روز بود که ردپایی نمیدیدیم. گیاهی هم وجود نداشت. اصلاً هیچی نبود. فقط زمین صاف و ساده، و من خیال میکردم وارد تاریخ شدهام. تاریخ هستی، نه این تاریخ مسخره ما انسانها. تاریخ ایامی که هنوز خبری از بشر نبود. . کتاب در مورد فردی به نام هندرسون است. چرا حالا شاه باران؟ چون وارد یک قبیلهی افریقایی شده و با ورودش باران اومده... حالا باید دید هندرسون خودش ناجیه یا منجی ... . من صوتی این کتاب با صدای آقای عمرانی گوش دادم، طنز داستان عالی بود و خلاصه خيلی گوش دادن به این کتاب خوب و جالب بود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.