یادداشت آهی رن ✨
دیروز

دختری که به اعماق دریا افتاد... نوشتن یادداشت برای این کتاب اول به نظرم ساده اومد ، اما الان فکر میکنم سخت هم باشه . من اصلاً طرفدار خوندن کتابهای ترند نیستم و به همین دلیل فکر کردم این کتاب هم مثل بقیه کتابهای ترند باشه و من علاقه ای به خوندنش نداشته باشم ، اما خیلی یهویی ، دستم به سمت این کتاب رفتن و در کمال تعجب از همون دو صفحه اول بود که تصمیمم رو گرفتم ، این کتاب رو تا آخر میخونم:) اونطور که فکر میکردم نبود... اصلا نمیتونم بگم کتاب سطحی ایه مثل یسری کتابهای ترند که صرفاً به خاطر محتوای عاشقانه معروف شدن(منظورم همه اون کتابهای ترند نیست ، بینشون واقعاً کتابهای قشنگ هست و همه شون بستگی به سلیقه برای بعضی ها لذت بخشه و اصلاً قصد توهین ندارم ، طرفدارهای خودشون رو دارن و از خوندنش لذت میبرن که من هم قصد اینکه بهشون بیاحترامی کنم ندارم✨ اما خب سلیقه من توی کتاب متفاوته) ، کتاب خاص و زیبایی بود . وقتی کتاب رو خوندم کلی جمله بود ، کلی جمله قشنگ که میخواستم ازشون بریده بسازم ، و کلی حس و حال فوق العاده . اولین بارم بود که رمان کره ای ، اونم با چنین حس و حال رویایی ای میخوندم و بنظرم تجربه دوست داشتنی ای بود :) بهتون توصیه میکنم اگر میخواین بخونینش ، حتما تا تهش بخونین و نصفه ولش نکنین ، و از اونجایی که شاید دنیاش جدید باشه و یکم درکش سخت ، بهتره پشت سر هم (حتی شده توی چند روز پشت سر هم تو چند پارت و با استراحت، رهاش نکنین✨) بخونینش . یک جاهایی درک احساسات و اتفاقاتش برام سخت بود ، اما میشد با تفکر و اهمیت به کتاب درکش کنم . اینکه کتاب من رو به فکر فرو میبرد و بخشی از ذهنم رو درگیر میکرد ، و اینکه باعث شد تقریباً ۴۰۰ صفحه رو توی دو روز بخونم(که خب از این لحاظ عجیب نیست ، اگر کتاب قشنگ باشه زود میخونمش وگرنه ممکنه ماه ها طول بکشه و باز هم تموم نشه) باعث شد بفهمم کتاب خوبیه ✨ درسته یسری جاها تصور کردن کتاب سخت میشد ، اما ارزشش رو داشت . یجورایی تهش فهمیدم موقع خوندنش آرامش داشتم . حس و حال آبی و صورتی و رنگهای آرام بخش و زیبای کتاب حالمو بهتر کرد . شخصیت پردازی ها بامزه بودن و پایانش هم قشنگ بود . میتونستم حس کنم نویسنده فقط دنبال یه کتاب نوشتن نبود و مفاهیم رو تو کتابش قرار داده بود و معلوم بود برای نوشتنش واقعاً کلی فکر و تلاش و برنامه ریزی کرده . یجورایی بخشهایی ازش امیدبخش هم بودن و درعین حال اون حالت کلیشه رو نداشتن... بنظرم مواقعی بود که به کسایی که عزیزی از دست دادن حس خوبی میداد که بدونن عزیزاشون درسته پیششون نیستن ، ولی جایی دیگه ، الان زندگی قشنگ و آرومی دارن و کسایی هستن که از عزیزانشون مراقبت کنن ، عزیزانشون حالشون خوب میشه 🥹 و صدقات و بخششهایی که بعد رفتن عزیزان ، برای اونها و یا به نیت اونها دادن هیچوقت بیفایده نبودن و الکی نبودن ، اونا دریافتشون میکنن (که خب ما توی دین اسلام هم اینو داریم:) و بنظرم حتی شده ته تهش همون حس خوب هم به عزیزان از دست رفته میرسه✨) ممنونم برای این تجربه م، اکسی اوه!:> پیشنهادش میکنم ، البته که ، هنوز هم سلیقه ای هست و بستگی به حس و حالی که دوست دارین به قلب میشینه و خب البته داستان فانتزیه و شاید عقاید داستان با ما فرق کنه ، اما به چشم یه دنیای فانتزی دوست داشتنی دیدمش و ازش لذت بردم:)🩵✨ برای انتخاب عکس کلی گشتم:( چندتا عکس دیگه هم پیدا کردم ، اما هنوز چیزی که بهش کاملاً بخوره رو پیدا نکردم . عکس فعلی تا حدودی حسش شبیه همونه ، حس و حال رنگها و زنده بودن و گلها:› فقط ایکاش نیلوفر آبی هم توی عکس بود ، و یه دریاچه کامل:)
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.