یادداشت زهراخزاعی
4 روز پیش
زندگی حاج شیخ غلامرضا یزدی عارفی که علمایی مثل آیت الله حائری در موردش گفته اند خالی از هوای نفس بوده اند ایشان. یا آیت الله بهجت فرموده اند ما کجا و حاج شیخ کجا... اگر بخواهم یک خط بگویم حاج شیخ خود را وقف مردم کرده بود... هر چه داشت یا برایش می رسید به دست فقرا میرساند. مثل رودخانه.. چیزی در دستش نمی ماند. کتاب بیشتر به صورت خاطره نوشته شده.. یعنی یک داستان بلند بهم پیوسته نیست.. در مورد زندگی شخصی حاج شیخ اطلاعاتی نداده. صرفا چندجا از شیخ علی پسر بزرگش که همه جا همراهیش میکرده سخن میگوید و یکی دوجا از شیخ حسین اسم میبرد که ظاهرا پسر دیگرشان است ولی از همسر و سایر فرزندان مطلقا اثری نیست یعنی من تا قبل از اینکه اسمی از شیخ علی بیاورد فکر می کردم شیخ مجرد مانده و ازدواج نکرده. یا در مورد پدر و مادر و خواهر و برادر هم همینطور. کتاب بیشتر به خصلتهای اخلاقی شیخ در قالب روایتهایی از زندگی حاج شیخ پرداخته.. حتی در مورد هم درسها و رفقا، ما سید محمدقوچانی را در قالب یکی از خاطره ها میبینیم ولی بقیه را نه زیاد.. بیشترین چیزی که میبینیم همان گره گشایی و رفتن به روستاهای دورافتاده و خواندن نماز و گفتن معارف برای آنهاست آنهم بدون هیچ مزد و منتی. این افسار زدن به نفس سرکش خیلی در ایشان پررنگ است و در همه حالی مایه درس و عبرت است نه فقط برای ما مردم عوام که حتی برای بزرگان و علما و رهروان طریق حق.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.