یادداشت سیدطٰهٰ ربیعی
1403/1/25
ملال. [ م َ ] ( ع مص ، اِمص ) به ستوه آمدن. مَلَل.ملالة. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). به ستوه آمدن و دلتنگ و بیزار شدن. ( از اقرب الموارد ). سیر برآمدن. ( المصادر زوزنی ). || بی قرار و آرام ساختن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). فتوری که از کثرت پرداختن به چیزی عارض گردد و موجب شود که انسان خسته و مانده گردد و از آن روی برتابد. ( از تعریفات جرجانی ). ستوهی. ستهی. سیرآمدگی. سیردلی. ضجرت.بیزاری. رنجش. تنگدلی. دلتنگی. . این تعریفیست که دهخدا از واژهی "ملال" در لغتنامهاش نوشته است. راستش من نمیدانم که چه کسی برای اولین بار در ترجمه نام کتاب از واژهی ملال استفاده کرده است و نمیدانم که واژهی اصلی آن به زبان روسی چه بوده است و به چه معنا و چه ظرافتی اما به نظرم این بهترین واژهای بود که میشد برای توصیف این داستان و این سرگذشت از آن استفاده کرد. یک داستان ملالانگیز! . قبل تر از چخوف داستانکهایی خوانده بودم و از جمله اتاق شماره ۶ را و میدانستم که این مرد میتواند تقریبا از هیچ، شاهکار بسازد. یعنی از یک ایدهی اولیهی بسیار ساده یا یک مفهموم بسیار کوچک، چنان داستانی خلق کند که خواننده را به عمق افکارش بکشاند. این داستان هم از این قاعده مستثنی نبود. باید بگویم که داستان به معنای واقعی کلمه "ملالانگیز" است. من گاهی میشود که به سالهای آخر عمر انسان فکر کنم، به آدمهای مسن و دلیل ادامه دادنشان، به پیرمردهایی که گاهی در اجتماع میبینم و البته به سالخوردگی خودم. هربار این سوال برایم شکل میگیرد که آدم از یک سنی به بعد باید چه داشته باشد و چه باشد که همچنان این جهان برایش کششِ ادامه دادن را داشته باشد؟ آدم خسته نمیشود از همه چیز؟ و انگار میشود. . این کتاب را من در فیدیبو خواندم و نسخهی فیزیکی اش را ندارم اما با این حال احتمالا باز هم بخوانمش، با دقت بیشتر و تامل بهتر. پیشنهادش میکنم به شما هم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.