یادداشت مجید اسطیری
1402/12/17
3.8
88
1. مهم ترین ضعف داستان این است که ارزش فرهنگی ندارد. یعنی شخصیتهایش نماینده آدمهای واقعی آن زمانه و آن جامعه نیستند. شاید به همین خاطر است که نویسنده نمیتواند حتی یک زن دیگر که مشکلی نزدیک به نوال داشته باشد به ما نشان بدهد. گویا نوال نمونه نزدیک به واقعیت ندارد. نویسنده منظر را کاملا بسته گرفته. در سووشون هم منظر کاملا بسته است و گلشیری در جدال نقش با نقاش میگوید سیمین با محدود گرفتن منظر به صحنه ها عمق داده. چرا؟ چون واقعا زری کاری جز قلیان چاق کردن برای یوسف و خان کاکا از دستش بر نمی آید اما اینجا معلوم نیست چرا نویسنده نمیخواهد ما سرمان را بچرخانیم و صحنه های دیگر را ببینیم. آن هم در جنگی که خیلی ازش صحنه داریم. تازه در سووشون ما با زری به دیوانه خانه میرویم و یک استعاره تکان دهنده از ایران آن روزگار مبینیم. اینجا آن را هم نداریم و آن روستایی که همه ساکنانش زنان بی باعث و بانی هستند خیالی است وگرنه من جای نویسنده بودم نشانی دقیق میدادم که کیلومتر چند جادی اهواز خرمشهر است. وانگهی میدانیم که واقعیت چیز دیگری بوده. بخوانید این یادداشت جالب مهدی یزدانی خرم درباره زنان پشت جبهه را: https://t.me/sorkhesiah/301 2. خب حالا که ارزش فرهنگی و تاریخی ندارد و با خواندن آن نمیشود جنگ را شناخت آیا ارزش ادبی دارد؟ میدانیم که یک بوطیقای داستان نویسی قوی داریم که نماینده اش هوشنگ گلشیری است و "ایجاز" در آن خیلی مهم است و وقتی میخواهد چاق شدن یک شخصیت را در طول چند ماه نشان بدهد فقط یک جمله میگوید "باید سوراخ کمربندم را هی عوض میکردم" حالا شما خودتان قضات کنید این رمان (که دیدم یک نفر به درستی گفته بود روضه خوانی است) در آن بوطیقا جای میگیرد یا نه. اگر در آن بوطیقا نباشد در بوطیقای زبان آورانه براهنی چه جایگاهی دارد؟ قلم براهنی کجا و این رمان کجا! من که اصلا احساس نکردم زبان درخشانی داشته باشد 3. من به شدت احساس میکنم رمان از یک "ضعف تالیف" رنج میبرد. گره تمام ماجرا این است که بعد از مرگ شرهان نوال مدام میگوید "من مردی در شهر نمیبینم" به خاطر همین حاضر میشود دخترش را با یک پسربچه عوض کند. آن قدر که من ادبیات فارسی را میشناسم و میفهمم معنای ضمنی این جمله یعنی "به شما هم میگویند مرد؟! چرا به اندازه کافی غیرت و همت ندارید؟" اما جهت کلی رمان دقیقا برعکس این است. مدام دارد بر دوگانه مرد/زن تاکید میکند (که این کار بی انصافی در حق انسانیت است) و مدام سیاهی ها جنگ را نشان میدهد (تا خودش را یک رمان ضجنگ معرفی کند) خلاصه به نظرم نویسنده یک معنای ضمنی از این جمله افاده کرده بود که نمیشد از آن برداشت کرد. یعنی این جمله خودش از قبل در ادبیات ما یک بار معنایی دارد و نویسنده نتوانسته معنای مورد نظر خودش را بر آن بار کند.
(0/1000)
محدثه محمدزاد
1403/1/4
2