یادداشت آروشا دهقان
1401/12/14

"آن سوی دیوار جادهای است؛ حتی اگر شب باشد." . . انتخاب بهترین کتاب از میان کارهای بیضایی بسیار سخته اما پس از سیاوشخوانی، این دومین اثری بود که با تمام جانم حسش کردم و بیتردید عاشقش شدم. در کنار گلتن احساس قدرت کردم. با نارگل و ریحان، با لولی و عسل و ایلناز گاهی هیجانزده شدم و گاهی دودل. با شادی سوختم. با صدگیس رنج کشیدم. با نوسال ترسیدم. در کنار همهی ساکنان بازیخانه به شکوه و جلال سلطان و ریش مبارک خندیدم و سرانجام رها شدم. مطمئنم این اثر هم، مثل سیاوشخوانی، قابلیت چند بار خواندن رو داره. . داستان در حرمسرای شاهی میگذره با زنان فراوان؛ زنانی با گذشتههای متفاوت و حالی یکسان. زنانی که باید هر لحظه با هم بجنگند تا در نگاه شاه بهترین باشند وگرنه چیزی جز مرگ یا فراموشی در انتظارشون نیست. آغاز داستان، مثل همهی حرمسراهاست با یک سوال: «چی میشه اگر زنان یک شاه به جای جنگیدن با هم، علیه یک نفر متحد بشن؟» . . در این اثر هم، مثل تمام کارهای بیضایی، با زنانی روبهرو هستیم متفاوت با آنچه که همیشه خواستند بهمون بقبولانند. با زنانی روبهرو میشیم که اگرچه در بندند ولی روحشون آزاده. زنانی که از قدرت اندیشه بیبهره نیستند، زیرک و هنرمند و خوددارند و به وقت مناسب در زور بازو هم چیزی کم از مردان ندارند. زنانی هشیار که به احساساتشون مسلطند و سلطان پیروز رو از تخت به زیر میکشند اما نه در کارزار زورآزماییهایی مردانه، که در میدان هوش و خرد. برای من جذابترین بخش آثار بیضایی، زنانی هستند که به دور کلیشههای جوامع مردسالار (یا شاید زنستیز!) تصویر میشن. زنانی مثل ساتی در عیار تنها، نایی در باشو غربیهی کوچک، شهرناز و ارنواز در شب هزار و یکم، فریگیس در سیاوشخوانی، زن آسیابان در مرگ یزدگرد و بیدخت پردهخانه. پینوشت: تصویر پیوست شده مال نمایش پردهخانه است که تا 26 اسفند 1401 در پردیس تئاتر شهرزاد اجرا میشه
1
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.