یادداشت Zeinab Ghaem Panahi

سرگذشت آب و آتش: مهرگان
        سفری درمیان آب و آتش

تا به‌حال به این موضوع فکر کرده‌اید که چه‌چیزی باعث می‌شود ما کتابی را دوست داشته‌باشیم و چه‌چیزی باعث می‌شود آن را در قفسه‌هایی از کتابخانه بگذاریم که نگاهمان هم به آن نخورد؟ تعلیق همان عاملی است که باعث می‌شود برای تمام کردن یک کتاب شب تا صبح بیدار بمانیم و یا کتابی دیگر را سال به سال به‌اندازه یک صفحه بخوانیم. تعلیق در حقیقت همان کشش داستانی است. چیزی که ما را وادار می‌کند کتاب را ورق بزنیم و ماجرا را دنبال کنیم. اگر کتابی تعلیق نداشته‌باشد انگار زنده نیست زیرا کمتر خواننده‌ای پیدا می‌شود که بخواهد کتابی که کشش داستانی ندارد را ادامه دهد.
کتاب سرگذشت آب و آتش که کتاب اول آن مهرگان نام دارد از تعلیق زیادی برخوردار بود. من به‌شخصه به‌خودم می‌آمدم و می‌دیدم نزدیک دو ساعت است که سرم را از روی کتاب بالا نیاورده‌ام. اما با این حال باید بگویم که هرچند تعلیق مانند علائم حیاتی کتاب عمل می‌کند ولی همه‌چیز نیست. شما فردی را تصور کنید که زنده‌است و نفس می‌کشد ولی از سلامت جسمی برخوردار نیست؛ آیا می‌توان گفت که او همه‌چیز دارد؟
اولین نکته درباره این کتاب بحث شخصیت‌پردازی است.  ما دایانا و شاهزاده پوریا را تا حدودی می‌شناختیم و با اخلاق و رفتارهای شخصیت‌های فرعی مانند پدر دایانا یا کیخسرو و ملکه آشنا بودیم و این می‌تواند برای جلد اول یک مجموعه سه جلدی تا حدودی کافی باشد به‌شرطی که شخصیت‌های این کتاب در کتاب بعدی قربانی شخصیت‌پردازی شخصیت‌های جدید نشوند.
نکته دیگر توصیف‌های کتاب است. خواننده با توصیف‌هایی از  میز و صندلی و میوه و درخت و... مواجه می‌شد ولی به‌عنوان یک رمان تاریخی و داستانی که در زمان ساسانیان اتفاق می‌افتد مخاطب توقع توصیف‌هایی از کاخ‌ها و فضای بیشتر آن دوران داشت. درست است که ما ماشین زمان نداریم و نمی‌توانیم به دوران ساسانیان سفر کنیم و عین آن پدیده‌ها را توصیف کنیم ولی حتی با مراجعه به کتاب تاریخ دهم انسانی نیز می‌توان نکاتی درباره فضای آن دوران متوجه شد و آن را در کتاب لحاظ کرد که البته این ایراد تنها بر جلد اول این مجموعه وارد است.
نکته آخر و مهم‌ترین نکته بحث دیالوگ‌هاست. درست است که دیالوگ‌ها می‌توانند عامیانه و محاوره باشند ولی آیا دیالوگ‌های بین دایانا و شاهزاده پوریا باید مانند دو شخصیت در خیابان‌های تهران در سال ۱۴۰۳ باشد؟ دیالوگ در خدمت زمینه داستان به‌کار می‌رود. زمینه داستان از دو بُعد زمان و مکان تشکیل می‌شود. زمان و مکان داستان این را ایجاب می‌کند که دیالوگ‌ها در حد و اندازه دوران باستان باشند. بنابراین دیالوگ‌هایی مانند 《می‌خوامت》یا 《دیگه داری زیادی خوب میشی》در این کتاب جایی ندارد. قابل درک است که نویسنده قصد این را داشته که کتاب را برای نوجوان‌ها راحت‌خوان کند و آنان را با رمان‌های تاریخی آشتی دهد اما نباید دیالوگ‌ها را فدای این هدف کرد. من به عنوان یک خواننده نوجوان توقع داشتم که این هدف از راه دیگری مانند یک ماجرا و پیرنگ پیچیده‌تر فراهم شود.
درکل سرگذشت آب و آتش می‌تواند رمان مناسبی برای گذران اوقات فراغت باشد و شما را ماجراهای دختری در زمان ساسانیان همراه کند.
      
321

19

(0/1000)

نظرات

ممنون از توضیح کاملتون‌.

1

این سه کتاب عجیبن. هم دوستشون داری و تا مدتها بعد خوندن درگیرش میشی (الان که این کامنت رو میذارم دو سال از خوندن این سه‌گانه گذشته و اعتراف می‌کنم هنوز گاهی یادش می‌کنم)؛ و هم دلت می‌خواد بابت خوندنش از خودت ناراحت باشی!!! راستش هنوز نمی‌دونم باید بذارم کفه کدوم سنگین‌تر بمونه. 
1

1

دقیقا:) نمی تونستم زمینش بذارم ولی در عین حال این نکاتم درباره‌ش داشتم 

0