یادداشت لیلا بهجتی اردکانی
1403/8/10
اولین بار که نام کتاب را شنیدم، گمان کردم با سایت گنجور تشابه اسمی دارد اما زمانی که متوجه شدم دقیقاً در رابطه با خود آن است، مشتاق شدم که بدانم پشتِ این سایت که تعداد دفعات استفادهام از آن از دستم در رفته است، چه قصه یا قصههایی نهفته است. در مجموع کتاب دلنشینی بود. هنگام مطالعه احساس نمیکردم دارم یک تحقیق اجتماعی را مطالعه میکنم. زبان نویسنده کاملاً روایتگونه بود. حتی در فصل آخر کتاب که نویسنده تلاش بر ارائهٔ چارچوببندیای جامعهشناختی از این قصه داشت، زبانِ علم و واژههای قلمبه سلمبه توی صورتت نمیخورد که گمان کنی داری نظریهٔ جامعهشناختی میخوانی! تعبیرات و کلماتی که سلیمانیه برای جمعبندی از آنها بهره برده بود هم در عینِ لطافت و سادگی، دقیق بود و به جان آدمی رسوخ میکرد. در کل حتّی اگر آن را بخواهیم کتابی جامعهشناختی بدانیم، به قول سارا شریعتی جامعهشناسیای پا در هوا نبود. کاملاً متّصل با این زمین و مردمانش بود و تمایز آن شاید در این بود که تصنّعی نبود! یک نفر نرفته بود که تحقیق اجتماعیاش را روی یک واقعیت انجام دهد و بعد نتایجش را در اختیار بقیه بگذارد. این کتاب نشان داد جامعهشناسی همین انسانهای دور و بر ما و قصّههایشان است. به قول خودِ نویسنده: «آدمها گنجهٔ داستانهای همیشه ناگفتهاند.»
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.