یادداشت مریم پیروی
1403/12/7
من مخالف این مسئله نیستم که ادبیات برای همه است و هر کس بهرهی خود را از آن برمیدارد؛ اما مخالف این مسئلهام که هر فردی در جامعه، نظر خود را در ادبیات اعمال کند. همهی ما هم از سلیقه و هم از مهارت شکل گرفتهایم و کسی که تجربهی مطالعات ادبی حرفهای ندارد و تمرکز او در شاخهی دیگری از علم یا هنر است، قضاوت خوبی دربارهی ادبیات نخواهد داشت؛ چرا که از روی سلیقه صحبت میکند و از همه مهمتر، قواعد به کارگیری مهارت خود در ادبیات را نمیداند. نویسندهی کتاب، از اساتید بهنام حقوق است و در علوم سیاسی، فلسفه و ترجمه زبانزد؛ اما مطالعات تخصصی ادبیات ندارد. از اینجاست که کتاب بیشتر از اینکه نگاهی نو به شاهنامه و دو بخش مهم آن (داستان اسفندیار و داستان سهراب) باشد، طرح مباحثی دربارهی قدرت و قدرتطلبیست و در بخش انتهایی کتاب که به این دو داستان میپردازند، بیشتر شاهد پراکندهگویی هستیم و در نهایت، بیشترین چیزی که از این اثر برداشت میکنیم، این است که "مارکسیسم و لنینیسم و امثال آن بد هستند و زشت و پلید (که نویسنده در هر پنج صفحه حداقل یک بار این مسئله را مطرح میکند!)."
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.