یادداشت امیرحسین ملکی

وقت بودن
        ماجرای خلق این کتاب برعکس روند معمول است؛ معمولاً رمان‌ها تبدیل به فیلم می‌شوند، اما حالا این فیلم است که تبدیل شده به رمان. جلیل سامانِ کارگردان، وقتی فیلمش دچار توقیف شد، تصمیم گرفت آن را از پرده‌ی نقره‌ای پایین بکشد و روی کاغذ به نمایش درآوردش‌.
شروع کتاب آرام است؛ اما آرامش قبل از طوفان!
بسیاری از اتفاقات و گفت‌و‌گوهای قسمت اول کتاب، مقدمه‌ایست برای طوفانی که در قسمت دوم شروع می‌شود.
با شروع قسمت دوم، ریتم داستان خیلی تند و نفس‌گیر می‌شود.
هیجان و تعلیق این قسمت، تا خط آخر کتاب، یقه‌ی مخاطب را رها نمی‌کند.
اینکه بالاخره جان‌محمد، به‌خاطر قسم، کارش را می‌کند یا کاظمی عقب می‌نشیند. این دوئل خیلی جذاب از آب درآمده.
تا لحظه‌ی آخر نمی‌شود پایان دوئل را حدس زد و این عالی‌ست.

سوژه‌ی کتاب آن‌قدر بکر است که می‌توانست ادامه داشته باشد و بیشتر پردازشش کرد.

نکته‌ی قابل توجه دیگر، استفاده‌ی خوب و به اندازه از لهجه‌ی بلوچی‌ست. نه آن‌قدر زیاد که مخاطب گیج شود، نه کم که بود و نبودش فرقی نداشته باشد؛ کاملاً به اندازه و درست.
      
1

10

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.