یادداشت سینا مرتضی قلی

مسخ (داستان مصور)
        "مسخ" را اگر  تنها تبدیل یک انسان به یک حشره بدانیم،فکاهی به نظر می رسد،در حالیکه این داستان کوتاه، از باطنی عمیق برخوردار است.از پیام‌های داستان،یکی اینست که تغییر هویت برای انسان همیشه سخت و دلهره آور است. "مسخ"به نوعی می تواند سرانجام بسیاری افراد  اجتماع باشد.حقیقتی دردناک در داستان نهفته است؛تا زمانیکه  جامعه ،فرد را به عنوان یک عنصر مطلوب که در جهت منافع او گام بر می دارد،تشخیص دهد،با روی گشاده او را می پذیرد و ارج می نهد.اما زمانیکه دستیابی به این منافع  دچار اشکال  می شود و با چالش مواجه می  گردد،جامعه یا سیستمی که در ارتباط با فرد است،دست به حرکات تدافعی میزند و تا جاییکه امکان دارد سرمایه هایش را حفظ می کند.در این وقت،دیگر وقعی به زحمات و زمان مصروفه اشخاص و حتی ارتباطات عاطفی نمی گذارد و حتی سعی در حذف اشخاص می کند.داستان از این جهت تلخ است که به نظر می رسد،دنیا و روزگار ارزشی برای رنجهای انسان قائل نیست.کار خودش را می کند و قرار نیست زمان را برای افراد به زمین افتاده،متوقف کند...
و سوالی که مطرح می شود،اینکه صرف نظر از مدل و نوع جوامع انسانی،عکس العمل جوامع در صورتیکه فرد دچار تغییر یا ایراد در هویت شود،چه می تواند باشد؟ و پاسخ می تواند اخلاق مدارانه یا منفعت طلبانه باشد..
      

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.