یادداشت مهسا کرامتی
1402/4/1
چقدر این نامهها قشنگن ... چقدر این کلمهها واقعیان ... چقدر از هر شعر و متن عاشقانهای که این روزا میخونیم حقیقیترن؛ حتی چقدر شبیه آثار عاشقانهای هستن که توی کشور ما وجود ندارن؛ همه و همهاش شاید برای اینکه اینا نامههای واقعی یه عاشق به معشوقشن. آدم با خوندن این نامهها، با دلتنگیهای ساعدی همراه میشه، با اینکه میدونه اینا فقط نامههای ساعدیه، بازم دلش میخواد بخونه و بشنوه جوابهای طاهره رو؛ طاهرهای که دیربهدیر نامه میده و خواننده رو هم از ساعدی بینصیبتر میذاره. دیدن این انتظار، این حجم از تمنای ساعدی از طاهره برای نوشتن نامه -نامههایی که انقدر کمیاب و ارزشمندن که ماهیت دیگهای به خودشون گرفتن- باعث میشه که به این فکر کنم که رسیدن هر نامه، خوندن هر کلمه، چقدر هیجانانگیز و دلنشین بوده براش؛ احساساتی که توی زندگی این روزای ما گم شدن انگاری. و در نهایت دیدن معشوقی که فقط یه الهۀ دور از دسترس پرستیدنی نیست؛ اونیه که به عاشقش محبت داره و مهمتر از اون، همراهشه توی مسیر حرفهای زندگیش؛ اونی که پای ثابت خوندن داستانا و کتاباشه؛ کسی که میتونه راحت باهاش درموردشون صبحت کنه. در نهایت باید بگم کتاب خوب و کم حجم و قشنگیه و حتی میتونم بگم که بیشتر از کتاب «مثل خون در رگهای من» دوسش دارم فقط حیف که با چنین ویراستاریای و در حقیقت انگار بدون ویراستاری چاپ شده که از این نظر واقعا تلخ و بد و ناامیدکننده است؛ حیف و صد حیف.
4
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.