یادداشت فاطمه کُردی 💫🦋

جزیره ی شاتر
نوشتن راجع
        نوشتن راجع به این کتاب و فیلمش کمی برای من دشواره، علتش هم پیچیدگی بیش از اندازه ی هردو اثره.

میتونم بگم با یه داستان جنایی_معمایی همه چی تموم روبه رو هستید.
شخصیت پردازی قوی، داستان یکپارچه،  تعلیق های قوی.
ماجرا با ورود تدی و چاک که بنظر دو مارشال ایلات متحده هستن شروع میشه. بیماری فرار کرده و این دو مارشال برای پیدا کردنش به جزیره شاتر میرن.
تدی اوضاع روحی روبه راهی نداره چون هنوز نتونسته مرگ همسرش رو بپذیره و گاهی سایه ای از اون رو در بیداری یا خواب میبینه ، البته متوجه وهم بودن این دیدار هست.
طی تحقیقات تدی درباره بیمار فراری بنظر می رسه بیمارها و کارکنان بیمارستان واقعیت رو درباره ی این بیمار فراری یعنی ریچل سولاندو مخفی می کنن.
البته تدی هم علت واقعی حضورش در جزیره رو از همه پنهان کرده. اون در واقع به دنبال قاتل همسرش به اینجا اومده و به علاوه سعی در رو کردن دست دکترهای این تیمارستان داره که به شکل غیرانسانی بیمارها رو تحت آزمایش های خودشون قرار میدن. بنظر می رسه رئیس تیمارستان از این حقیقت آگاهی داره و به دنبال راهی برای خلاصی از دست تدی می گرده.
هرچی جلوتر میریم داستان پیچیده تر میشه و شخصیت ها عجیب تر رفتار میکنن.
به مرور تدی متوجه میشه که در دام بازی دکتر کالی گرفتار شده.، و هدف این بازی نگهداشتن تدی برای همیشه در تیمارستانه.

فیلم تا حد زیادی به کتاب وفادار بود،اما به خاطر تصویر سازی های دقیق تر جذابیت بیشتری نسبت به کتاب داره. با این حال کتاب نسبت به فیلم کامل تره.

متاسفانه هم کتاب و هم فیلم نتونستن گره های ذهنی من در مورد حقیقت داستان رو باز کنن. همچنان سوالاتی که درباره ی واقعیت در ذهن من هست بر قوت خودشون استوار هستن. 
برای مثال:
۱○ اگر چاک همکار تدی نیست پس چرا اولین نفر اونه که فرضیه ی توطئه ی دکتر کالی رئیس تیمارستان علیه تدی رو مطرح می کنه؟!

۲○اگر تدی واقعا دچار اختلال روانی و توهمه چرا خانم کینز که یکی از بیماران تیمارستانه مخفیانه ازش میخواد از جزیره فرار کنه؟!

۳○بازهم اگر تدی واقعا دچار اختلال روانی و توهمه چرا تری یکی از پرستارهای تیمارستان راه فرار از جزیره رو بهش نشون میده؟!

۴○ اگر تدی قادر به تشخیص این موضوع هست که تصویری که از همسرش میبینه چیزی جز خیالات نیست، پس چطور امکان داره بگیم دچار توهم و اختلال روانیه؟!

۵○ کمی پیش از پایان می‌بینیم تدی می‌پذیره که بیماره و دچار توهم ، و این یعنی هوش و حواسش اونطور که از نظر دکتر کالی منطقی بنظر میاد، سرجاش برگشته. اما کمی بعد دوباره کسی که ادعا می کنه چاک نیست بلکه روانشناس اونه توسط تدی چاک خطاب میشه و این شاید به معنی نقش بازی کردن تدی و عقیده اش بر شست‌وشوی مغزی چاک باشه.

کمی به عقب که برگردیم تدی وقتی توی غار بوده ریچل سولاندوی واقعی بهش میگه اصرار بر دیوانه نبودن خودش مدرکی برای دیوانه بودنه. پس شاید تدی روی این حساب دیوانه بودن خودش رو می پذیره تا دکتر کالی رو فریب بده.

خلاصه هرچی به این داستان بیشتر فکر میکنم همه چی پیچیده تر میشه:)
      
202

34

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.