یادداشت حسین
1402/10/10
واقعا حسِ خواندنِ کتابهایی اینقدر طولانی از یادم رفته بود. این حس که شروع میکنی و جهانی پرماجرا و عظیم پیش رویت هست و با تمام شدنش احساس غصه خواهی کرد و دلتنگِ شخصیتها خواهی شد. خیلی دوستش داشتم. نه فقط به خاطر داستان، بلکه به خاطر روایت فوقالعاده و بدیعاش. با خواندنش راحت میشود فهمید که چطور این کتاب اینقدر بر جریانهای ادبیِ بعد خودش تاثیرگذار بوده و به عنوان اولین رمانِ مدرن شناخته شده. شکاف بین جهانِ خیال و جهانِ واقع برای دنکیشوت از بین رفته، و بارزترین جنبهی کار سروانتس آنجاست که او کاری میکند تا مرزهای بین دنیای خواننده و جهانِ قهرمانِ داستان هم به چالش کشیده شود. او خواننده را مدام با این اندیشه مواجه میکند که شاید داستانهایی که بر دنکیشوت میگذرند، واقعا در جهانِ واقع و همزمان با نوشته شدن کتاب رخ میدهند؛ چه آنکه در جلد دوم میبینیم دنکیشوت مدام با آدمهایی مواجه میشود که جلد اول رمانِ سرگذشتِ خودش را که در دنیای واقعی و نه جهانِ داستان، چاپ شده را خواندهاند و از داستانهایش آگاهی دارند. حرکتِ مداومِ سروانتس بین دو جهان یک شکل ادبی خاص خلق کرده که ورای داستان، نبوغ و قدرت ادبی نویسنده را نشان میدهد.
(0/1000)
1402/10/11
0