یادداشت Farideh

Farideh

Farideh

3 روز پیش

        بر مبنای این کتاب روابط ما بر اساس داستان های عشقی شکل میگیره که هرکدوم ما تو ذهنمون داریم و موفقترین رابطه حالتیه که داستان های عشق دو طرف درگیر در رابطه به هم شبیه باشه. استرنبرگ بیشتر از بیست نوع داستان رو معرفی میکنه و درباره هر کدومشون بحث میکنه. از مزایای هر کدوم و تله هایی که ممکنه تو هر کدوم اتفاق بیوفته میگه. 
من برای اولین بار که فیلم "before sunrise" رو دیدم اونقدر محو شدم که تقریبا بعد اون یکی از پیشنهاداتم به بقیه بود برای فیلم دیدن. جالب بود یکی دو نفر اصلا نتونستن فیلم رو تا اخر نگاه کنن و داستان براشون کشش نداشت. یا مثلا وقتی یکی از دوستام بهم فیلمی رو معرفی کرد که به نظرش زیباترین فیلم درام بود، بعد دیدنش نه تنها احساس وجد و شور و شوق نداشتم که خیلی متعجب بودم که چطور این نوع رابطه با این همه احساس میتونه جالب باشه.
خب خوندن این کتاب خیلی به من شناخت داد. هم اینکه بدونم قصه های عشق زیاده و لزوما اون داستانی که برای من جالبه برای کس دیگه ای جالب نیست. به اینکه روابط خودم رو بهتر بشنام و نقطه ضعف و قوت رابطه هام رو اینبار از نگاه داستانی ببینم. 
ولی بهترین قسمت کتاب جایی بود که یکی از دردناک ترین خاطرات من رو شفاف کرد. جایی که درگیر یه قصه از نوع "بازی" شده بودم و اصلا روحم خبر نداشت. من آدم قصه بازی نبودم و ناخواسته ازم سواستفاده شد. حالا بهتر گذشته رو میفهمم و متوجه شدم به احساساتم اعتماد داشته باشم حتی اگه هیچ کسی احساسات من رو تایید نکنه.
فراموش نکنیم عوامل فرهنگی خیلی تو داستان های ما موثرند. اینکه درگیر ظواهر میشیم، خونه، پول برامون اولویت پیدا میکنه و یا حتی همین قصه بازی که به زبون دیگه میشه سیاست داشتن و تو رابطه به جای صداقت بازی کردنرو ترجیح میده و دخترهایی رو تحسین میکنه که سیاست بالایی دارن و توانایی به دام انداختن پسرا رو دارن. اینا نه لزوما درسته و نه همه باید این چیزا رو یاد بگیرن. این کتاب بهت یادآوری میکنه دنبال داستان خودت باشی و سعی نکنی بیهوده شبیه کسان دیگه ای بشی.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.