یادداشت
1402/2/13
4.0
3
از معدود داستانهایی است که درباره استعمار خواندهام و تا اواخر داستان، دیدهام نویسنده چیزی برای رو کردن در چنته داشته است. امروزه تصویر استعمار فراوان در دسترس هست. حتی گزارش روند استعمارِ سرزمینها و دستهبندی بومیها به همکاران و هستههای مقاومت هم دیگر کهنه شده و همه میدانندش. آنچه «دل تاریکی» را متمایز می کند، ارتباط وجودی بومیان و استعمارگران است که در این کتاب به صورت واضح آمده و من جای دیگر با این قدرت ندیده بودم. دلیلش هم این است که نویسنده اینجا توانسته از منظر الهیاتی نگاهی به استعمار داشته باشد، که منجر به الغای گزارههای مشهور زیادی درباره استعمار میشود. پس از آن صحنه حیرتانگیزِ مواجهه کشتی با حامیان کورتز است که نویسنده برگههای تازهاش را رو میکند و با لبخند به مخاطب نشان میدهد که چندان شناختی از استعمار ندارد. منظورم، شناختی از استعمار در واقعیتِ آن است نه «آن استعماری که استعمار دوست دارد شما در ذهنتان تصویر کنید.»
21
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.