یادداشت سمی
1404/4/8
ممکن است خاطرات ما به لحاظ تاریخی دقیق و معتبر نباشد. اما با وجود این فکر میکنم خاطرات دریافتها و عواطف ما رو با دقت نسبی نشون میدن. احساساتمون بهمون میگن که حال و روزمون چی باشه! قبول نداری؟ ما همه خاطرات و بینشها و احساساتمون رو روی هم انباشته میکنیم و ماییم که به دلخواه خودمون اونها رو میفهمیم و تعبیر میکنیم. کتاب داستان صد تا برادره که در یک کتابخانه جمع شدهاند، یکی از برادرهاست که راوی داستانه. محل داستان کتابخانهایه که براشون یادآور خاطرات کهنهی کودکیست. جایی که هیچ کنج آرومی نداره. راوی احساسات متناقضی به برادرانش داره و با همین احساسات اونها رو توصیف میکنه. گاهی حس میکنه عاشق اونهاست و گاهی ازشون تنفر داره... همینطور احساسات متناقضی به خودش داره.... داستان میخواد روابط فردی و میان فردی، خانوادگی و حس انزوا رو در قالب یک دورهمی نشون بده. معضلات پیچیدهی خانوادگی رو نشون بده که شاید مجموعهای از زخمهای روحی و روانی باشند که طی قرنها نسل به نسل منتقل شدهاند. از این نویسنده کتاب جدیدی هم اومده که حتما میخونم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.