یادداشت زینب بهرامی

        به نام او...

بافته تموم شد ولی یه چند تا نکته‌ی مهم داشت، اول اینکه زبان متن فقط گزارشیه. وسطای کتاب از شدت گزارش نویسی سر درد می‌گرفتم و دوست داشتم بگم لائیتسیا محض رضای خدا یکم حداقل دیالوگ بنویس خفه شدیم بابا.
اما محتوای جذاب و پر کششی داشت. به خصوص اسمیتای طفلی. به حدی شرایط اسمیتا رو خوب تصویرسازی کرده بود که با بخش‌های مختلفش عق می‌زدم و دلم می‌خواست گریه کنم و وقتایی که سوار مترو یا ماشین می‌شد احساس خفگی می‌کردم.
ولی خب جولیا خیلی داستان تینیجری و فانتزی داشت.
سارا هم که کلاً یک بانوی یهودیه اشکنازی بود که به نظر خودش همه‌ی عالم باهاش مشکل دارن و می‌خوان اذیتش کنن ولی ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کار می‌افتن تا سارای یهودی اشکنازی ما در کمال آرامش دوران بیماریش رو سپری کنه. حالا مثلاً اگر سارا مسیحی ارتدوکس بود نمی‌شد؟ یا مثلاً وسط داستان بیخودی هی به هولوکاست و یهودستیزی و این مسخره بازی‌های جایزه دار در مجامع بین‌المللی اشاره نمی‌شد مشکلی پیش میومد؟

خلاصه که خوب بود و خواندنش خالی از لطف نیست ولی با حواس جمع باید خوند دیگه/:
      
41

9

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.