یادداشت محمد ملاعباسی

                پروست در دیباچه‌ی "در جستجوی زمان از دست رفته" می‌گوید بین شخصیت‌های کتاب مقدس، دلش بیش از همه برای نوح می‌سوخته، چون چهل روز به‌خاطر توفان در کشتی‌اش زندانی بوده. 
این کش‌آمدن زمان، وقتی در فضایی تنگ گرفتار شده‌ای و هیچ‌کاری نمی‌توانی بکنی جز صبر، عمیقا مرا هم درگیر خودش می‌کند. شاید به همین خاطر است که بی‌آنکه تجربه‌ای از دریا داشته باشم، هیچ درون‌مایه‌ای در رمان و سینما و تاریخ و مستند، به‌اندازه سفرها و نبردهای دریایی چشمم را خیره نمی‌کند.  
ویجر شرحی است از ناچیزی بشر در برابر مهابت دریا. از فلاکت و درد و به تعبیر نویسنده، مرض لاعلاج "امید". مثل پروست، "مدت‌ زمان‌ها"  دلمشغولم می‌کرد. شبی را زیر باران خوابیدن، از فرط خستگی. هجده روز بیکار نشستن تا باد موافقی بوزد. یک ماه در سخت‌ترین شرایط راهی را رفتن و بعد شکست خوردن و برگشتن به نقطه اول. پنج سال آوارگی و گرسنگی به پای هیچ. روزها ماه‌ها سال‌ها. شاید دارم پیر می‌شوم که اینطور از خواندن درباره مردانی که عمرشان را تباه می‌کنند احساس آسودگی و خشنودی می‌کنم، ولی به هر ترتیب این کتاب برایم حال غریب ساعت‌هایی که موبی‌دیک را می‌خواندم زنده کرد. و سال‌ها بود که از یادم رفته بود این حال غریب.
        

30

(0/1000)

نظرات

اسب

1403/03/05

کشتی شکستگانیم؟
1

1

گویا 

0