یادداشت نرگس
1402/8/1
کتابِ اول تقی مدرسی که متن روانی داره و خوندنش قطعاً خالی از لطف نیست.. فیلسوفان ونویسندگان بسیاری دربارهی تنهایی انسان نوشتن و صحبت کردن؛ مدرسی هم تو این کتاب به بیان مسئلهی تنهایی میپردازه؛ به طوریکه حتی شیطان هم، از تنهایی میگه.. نگارش داستان در سال ۳۳ (بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲) بوده. بعد از این کودتا اکثر نویسنده ها به بیان نمادین و مبهم روی میآرن.. مثلا تو این کتاب شب نماد ترس و گمراهی، یکلیا و میکاشاه نماد تنهایی بشر که به عشق پناه بردن.. محتوای کتاب، این اجازه رو میده که بتونیم از نقایص نگارشی چشمپوشی کنیم :). ⚠️خطر اسپویل ☘️از متن کتاب : { آن روز من و «او» با هم پنجه در انداختیم و او مرا از آسمانها به زیر انداخت. اما چه کسی شما را سرشت؟ مگر من و او با هم نبودیم؟ «او» از رازی کهمن در شما بجای نهادم چیزی نمیدانست که در زمین پسر انسان چه میخواهد. چرا شما را از من رم میدهد؟ گو اینکه من اسیری هستم ودر اینجا تنها، تنهای تنها، مثل تو یکلیا، گذشت زمان را تماشا میکنم. یکلیا آیا میتوانی بگوئی چرا عشق تو با تمام لطافتش با راستی سازگار نیست؟ چرا با تمام اصراری که در صداقت داشتی نتوانستی راستگو باشی؟ آه چه راز سربه مهر و مظطربی! من با «او» از جهانی صحبت کردم که من و «او» در پشتش پنهان باشیم و انسان، در آن مطمئن وبیتزلزل زندگی کند.اما «او» عوض هر چیز به تماشاچی احتیاج داشت.«او» مثل یک سنگتراش، سنگی تراشید، به این سنگ زبان داد تا اسماو را بیاموزد و تلفظ کند. اوه! تلفظ، فقط تلفظ. اما زبان در راه دیگری به کار افتاد که فقط تلفظ نبود.راز سربستهٔ جنب و جوش داشت. انسان موجودی نبود که لب رود سیاه تشنه باشد. زیرا با تشنگیمیمرد. «او» وقتی که اینرا فهمید قطرهای آب سیاه در حلقومش چکاند تا انسان نمیرد. آنوقت انسان به پستی خو گرفت. در مقابل هر تهدیدی از زمین به سوی «او» برمیخاست، مرا نشان میدادو تهدیدی میکرد. تمام آن چیزهائی را که انسان آزادانه میخواست و «او» معنی آن را نمیفهمید، خرد میکرد و روی دهان انسان سنگ میگذاشت. آه یکلیا، عشق تو چه میتوانست به او بفهماند؟ تو هنگام غروب بین کبودی و سرخی به گردن کوشی آویزان میشدی و او ترا به صحرا میبرد.. آه... آه... } (از زبان شیطان) پ.ن: شیطان سعی میکنه تا حقیقت خودش رو عریانتر نشون بده..در ظاهر شیطان در برابر یهوه (او) شکست میخوره ولی در نهایت پیروزی برایِ شیطانست چون در قلب آدمی از جمله یکلیا و میکاشاه نفوذ کرده، عشق مسحورشان کرده و تنهایی در جهان را نصیب انسان میکند.
(0/1000)
نظرات
1403/1/5
کتاب سخت خوانی بود. اگر نبود پیشنهاد دوستان و اینکه دیگر شروعش کرده بودم هیچ وقت نمی خواندمش.
1
1
نرگس
1403/1/5
1