یادداشت سَمی
1404/4/8
نباید نسبت به آدمها ترحم داشت، چون اگر تسلیم چنین احساسی بشویم انتهایش نامعلوم است و جز ملال و دردسر بهرهای نصیبمان نخواهد شد. ارمغان طبیعت شادی و خوشبختی نیست بلکه رنج و بدبختی است. . لااقل از یک چیز اطمینان دارم: نوشتن بهترین وسیلهای است که از طریق آن انسان گذشتهای را حیات میبخشد که دیگر نمیتواند رنجافزا باشد و در حالی فرار میکند که تحملش غیرممکن است. . کتاب زندگی یک مرد از زبان خودش است. زندگیای پر از چالشها و انحرافات عاطفی و کاری... در صفحهی اول کتاب متنی از روانکاو او میخوانیم که دوست دارد بیمارش که همان راوی است برگردد، درمانش را ادامه دهد. بیماری که چندان قابل اعتماد نیست و کسی نمیتواند از راست و دروغ زندگیاش سر در بیاورد... خودش با میل خودش برای جلسات روانکاوی اقدام میکند و در بیان جملاتی باورنکردنی در فصل آخر کتاب آنها را به باد انتقاد و مسخره میگیرد. او میگوید تئوری مندرآوردی روانکاوش (که مشکل اساسی او بوده است) نمیتواند دوران کودکی او را خدشهدار کند و آن را از لطافت تهی سازد. کودکیای که سرشار از عشق و احترام به پدر و مادرش بوده است و مابقی زندگی او....
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.