یادداشت محیصـــــا؛🇮🇷

        -هو النور-
«شب از من، و تصویر پروانه‌ها خالی‌ست»

شاید سفری هرچند کوتاه در اعماق اندیشه های مبهم و به هم پیوسته نویسنده.
روایت داستان، مرا یاد پیرمردی می‌انداخت که چشمانش، طول و درازا را فریاد میزنند؛ گره پیشانی‌اش، نشان از خسته بودنش می‌دهد.داستان او مبهم است و غیرقابل توصیف؛ او بازمانده‌ای از اعماق شب است که خود را روبه‌روی تو کشانده.
یاد کسی که عمق، در نگاه او معنا پیدا می‌کند.
داستان کمی مبهم بود، به هم پیوستگی ابهام تصویر زیبایی را در ذهنم به رخ می‌کشید اما گاهی تشخیص تغییر صحنه داستان، کمی سخت بود.
به هرحال خواندنش را توصیه می‌کنم.
      
10

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.