یادداشت ملیکا خوش‌نژاد

سیاه خون
        نگه‌ش داشته بودم و جرعه‌جرعه وقتایی که خیلی تاریک بودم می‌نوشیدمش تا جادوی جوهر و کتاب همه چی رو زیباتر کنه؛ الان فقط یه دونه دیگه از این بطری‌های جادویی دارم و خیلی غصه دارم. 
گردانگشت قلبم رو از آن خود کرد برای همیشه.
      
40

9

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.