یادداشت محمدرضا خراسانی زاده

        در جلد 8، ایلیا که به کارخانه تولید مواد غذایی مشکوک شده بود، به انجا می‌رود و پروفسور را پیدا می‌کند. پروفسور که توانسته بود پادزهر بیماری فراگیر در شهر را پیدا کند و در درگیری با ماموران حفاظتی کارخانه زخمی شده بود، پادزهر را به ایلیا می‌سپارد تا به دست یکی از شاگردانش برساند تا بتواند واکسن عمومی این بیماری را بسازد. حالا ایلیا هم باید از سد ماموران امنیتی بگذرد...
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.