یادداشت ساناز پرچمی کاویانی
1401/9/15
ماجرای کتاب با رویایی صادقانه از امام حسین(ع) شروع میشود و با غارت و به آتش کشیدن خیمهها تمام میشود. ماجرای روزی شوم در تاریخ که به بلندی تمام دوران هاست و هنوز هم ادامه دارد و تمام نشده و نمیشود ، ماجرای کوهی که تکه تکه شد اما خم نه ، ماجرای نالهای حزن انگیزِ «ما رایتُ الّا جمیلا» ، ماجرای ریگهای آتش گرفته ، تشنگی ، سرگردانی و اسارت، ماجرای خنجرهای نیرنگ و فریب و نامردی کوفیان، و سرانجام قصّهای که به سر رسید!!! ▪️«تیری از کمان نیرنگ رها شد و پیکانش پیک مرگ بود. خون زلال شیرخواره، سینه پدر را فرا میگیرد . پدر، مشتش را از فواره خون پر میکند و به آسمان میپاشد . پشنگ خون، عروج میکنند و پرده های دوردست را میشکافد. امام(ع) زمزمه کرد:« آنچه این حادثه را بر من آسان میکند ، آن است که در برابر چشم پروردگار است. خداوندگارا! تو گواه بر مردمی هستی که به طفل شیرخوار من هم رحم نکردند.»» (برشی از کتاب 📖) 🖇️ اگر دوست دارین درباره وقایع عاشورا و کربلا بیشتر بدونید حتماً این کتاب رو بخونید. 🖇️ این کتاب چون مصوره برای نوجوانها هم مناسبه. 🖇️اگر مایلید در این زمینه کتاب بخونید لطفاً یه نگاهی به هایلایت« کتاب محرّم » بندازین. شروع:۱۹ شهریور ۱۴۰۱🌱 پایان:۲۱ شهریور 🌱
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.