یادداشت مریم مهدی زاده
1403/11/7
خواندن آثار آقای هوشنگ مرادی کرمانی (حداقل این تعدادی که من خواندم) نقش همان چای قندپهلوی خانه مادربزرگم را برایم بازی می کند. آن وقتی که می نشستیم روی ایوان، رو بروی باغچه و حوض، حرف می زدیم و می خندیدیم و چای با قند می خوردیم. با اینکه سالهاست در خانه ی خودمان نه قند می خوریم نه چای. ولی چای با قند در جوار مادربزرگ را هیچ وقت نمی شد کنار گذاشت. عین غذای روح بود برای ما نوه ها، انرژی زندگی می داد به ما... مادربزرگ دو سالیست که تنهایمان گذاشته ولی هنوز می رویم توی ایوان می نشینیم روبروی باغچه و حوض، حرف می زنیم و میخندیم با یاد مادربزرگ و چای با قند می خوریم، غذای روح را نمی شود کنار گذاشت... مهمان مامان داستانی بلند است که می شود در یک وعده کوتاه خواند و لذت برد. داستان خانواده ایست که مهمان دارند و دلواپسی های همیشگی مادر خانواده برای پذیرایی از مهمان، جان کلام این داستان است. با چای قندپهلو زیر آفتاب رو به فضای سبز بخوانید، لذتش دو چندان می شود و حال دلتان را خوب می کند.
(0/1000)
مریم مهدی زاده
1403/11/9
1