یادداشت محمد میرشاهی
1402/6/25
کتابی است بیان کننده نظریات این استاد گرانقدر و از مفاخر ایران زمین درباره آغازشناسی، مفهوم، گستره و چرایی وحدت هستی مطلق، عدلشناسی، پیامبرشناسی و امامشناسی و به حق نظریات و تبیینهای ایشان همیشه تازه و بدیع هستند. به عنوان مثال در صفحه ۴۳ کتاب در مورد غزالی نظریهای مطرح کرده که بسیار جالب هست به این شرح: "غزالی در جوانی مامور مباحثه با شیعیان اسماعیلیه بود و از خواجه نظامالملک حقوق میگرفت. اشاعره چیزی نداشتند جز فقه شافعی و کلام اشعری. در آن زمان متفکران بزرگ اسماعیلیه مثل عمیدالدین کرمانی، ابویعقوب سجستانی، ابوحامد رازی و مویدالدین شیرازی بودند که هر یک شاید با ابنسینا برابری میکردند. غزالی با کلام اشعری و صحیح بخاری میخواهد به جنگ آنها برود. بزرگان اسماعیلی فیلسوف بودند و علاوه بر فلسفه ولایت داشتند. اسماعیلیه به ولایت ائمه قائل بودند و حربه ولایت هم بسیار محکم است. ولی غزالی چه دارد؟ صحیح بخاری و حدیث ابوهریره و فقه شافعی. او نمیتوانست حریف آنها بشود و همواره در مناظره شکست میخورد. غزالی متوجه شد که آنها اندیشمند هستند و علاوه بر تفکر فلسفی، معنویت ولایت را هم دارند. او که شیعه نبود و ولایت نداشت. ... غزالی منطق خود را تقویت میکند تا بتواند با آنها مناظره کند و همانطور که در کتاب به آن اشاره کردم، سرانجام غزالی، شیعه اسماعیلی میشود. غزالی قطعا شیعه شد." به غیر از این در گفتگوهای کتاب در مورد معاد، صفات حق تعالی و ... نکات و استدلالهای بسیار بدیعی عنوان کردهاند که برای هر علاقهمند فلسفه و دغدغه مند جویای حقیقت خواندنش خالی از لطف نیست.
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.