یادداشت آروشا دهقان

وانهاده
        من دوستش نداشتم؛ نه به اندازه‌ی جنس دوم و نه به اندازه‌ی یک وانهاده‌ی معمولی بدون قارچ و پنیر!
اما این باعث نمیشه که کتاب بدی باشه. داستان درباره‌ی زنیه که همه‌ی زندگیش رو وقف خانواده‌ش کرده و در میانسالی، درست زمانی که می‌خواد از آرامشش لذت ببره، متوجه میشه که شوهرش بهش خیانت می‌کنه.
داستان این زن ممکنه شبیه خیلی از اطرافیانمون باشه. ممکنه بارها شنیده باشیمش. داستان دردناک آشناییه ولی با وجود آشنایی می‌تونه به شدت جذبتون کنه.
اما...
برای من اعصاب خردکن بود. تصور و تحمل این حجم از انفعال در برابر هر حقارتی که شوهر این زن بهش روا میداره برام غیرقابل درکه جوری که با خواندن هر صفحه دلم میخواست کتاب رو بزنم تو سر شخصیت زن داستان و ازش بپرسم چه مرگته؟!
خلاصه که انتظار یک چیز لذت‌بخش نداشته باشید!
      

19

(0/1000)

نظرات

کاملا بی ربط ؛
چرا باید توی سرعت بالا ( درحد نور ) زمان کوتاه تر نسبت به اینجا به حساب بیاد؟ مگه میشه ، به چه قانونی اخه ، مگه سرعت تکثیر سلول برای ادمی که با سرعت نزدیک نور سفر میکنه کم تر میشه ک دور تر، پیر بشه ؟
نسبتی هم که سنجیده بشه باز خب در مدت مثلا یک ثانیه ، صرفا اون شخص ۳ در ۱۰ به توان ۸ متر رفته و عین اینکه اگر یساعت بگزره ، یه جت از تهران میرسه بندرعباس ولی من با ماشین با تندی ۳۰ تا ، میرسم به مثلا برج میلاد !
و این چجوری توجیح میشه ؟ 
با فرمول قابل درکه ، چون تغییر فلان عامل باید منجر به تغییر فلان هم بشود اگر فلان چیز رو مثلا ثابت در نظر بگیریم ، بله !
ولی خب ، توی دنیای ما ، چجوریه ؟
عین همینو توی دنیای بیشتر سه بعد ، چجوری میشه بیشتر از سه بعد ؟ 
زمان میتونه بعد باشه چرا و چگونه ؟

0