یادداشت Reyhaneh mirzaei
7 روز پیش
از آخرین کتابی که به بررسی اش پرداختم چند مدت طولانی می گذرد. شاید هم من اینطور گمان می کنم. اما به هر جهت در نوشتن بررسی این کتاب خیلی به خود سخت گرفتم. پیش از این دربارهی کتاب "زن در ریگ روان" کوبوآبه هم موفق نشدم نظر خود را تحریر کنم.
به هرحال با تمام کمی و کاستی ها این بررسی را شروع می کنیم:
چهارمین عصر بینایخ...من با عنوان آدم ماهی موافق تر هستم.نه اینکه سلیقه ی نویسنده را زیر سوال برده باشم.ابداً. اما اگر خودِ شخص کوبوآبه هم چنین اسمی را می شنید مطمئنم رای به پسندیدن می گذاشت. از دید بنده "آدم ماهی" انتخاب هوشمندانه و دلچسبی برای نام کتاب است.
همیشه سخن مترجم برایم دارای اهمیت بوده و هست. مقدمه ی شیوا مقانلو بسیار مفید، به جا، بدون زیادهگویی های معمول و حتی می توان گفت پیش از شروع کتاب خواندن مقدمه اش بسیار لازم است.
همانطور که شاید برای خیلیهایمان پیش آمده باشد( و پیش می آید؛) زمان هایی هست که تنها با در دست گرفتن یک کتاب نجواهایی در سرمان می پیچد:«حتم دارم بهترین کتابی می شود که تا به حال خواندم»،«برخلاف طرح جلدش باید داستان گیرایی داشته باشد»،« مطمئنم قرار است امواج واژگان تازهی بی شماری از سوی کتاب به سمت من روانه شوند» و ...
پیش از شروع این کتاب حس می کردم خواندنش چندان ساده نیست. و بله! در جریانِ کتاب قرارگرفتن و با آن همسو شدن بسیار سخت بود، امّا این سختی دشوار نبود؛ بلکه چون با عنصر تحریک کننده کنجکاوی همدست شده بود شیرین هم می نمود. البته این شیرینی تا بخشی از کتاب همراهمان بود و شیرین مزه می شد. اوایل کتاب که سخت خوانده می شد، سخت هم فهمیده می شد. پس از اینکه در جریان اتفاقات قرار گرفتیم کمی هموارتر شد؛ تا شروع صد صفحه ی دوم کتاب که به پرده برداری از آزمایشگاه مخفی و اسرار اینچنینی می رسیم.
توصیفات از صفحه ی صدوسی تا انتهای صفحه ی دویست وسیوپنج به حدی زیاد و شور بود که کام خواننده را تلخ می کرد.
(به عقیده ی بنده) بعد از کارلوس روئیث ثافون، کوبوآبه دومین نویسنده ای است که اینچنین اهل شلوغکاری و توصیف و توضیح است. بحث من این است: انس گرفتن با مسئله ای که در کتاب با آن روبه رو هستیم؛ به خودی خود به قدری سخت است که توصیفاتی اینچنین ظریف، موشکافانه و جزئی تنها کار را برای مخاطب سخت تر می کند.
برخلاف کتاب پیشینی که از این نویسنده خواندم_زن در ریگ روان_ این ایراد به آن وارد نبود. زیرا بستر آن کتاب بسیار ساده بود. یکی شدن با جهان آن کتاب بسیار سریع اتفاق می افتاد. در آنچنان بستر بی آلایشگی که هدف تنها طرح یک یا تنها دو مفهوم فلسفی_زیستی بود_
( خوگرفتن و انعطاف پذیری انسان در مواجه با شرایط ناشناخته و پیچیده)،( کنایه ای به اسطورهی سیزیف، امید به زندگی و کشف معانی جدید برای زیستن)_حتی توصیف دانهی عرقِ روی پیشانی از لحظهی تراوش تا هنگامی که تسلیم جاذبه ی زمین می شود هم جای مطلب دیگری را تنگ نمی کند. از آن ثقیل تر، باعث دیده نشدن موضوع اصلی نمی شود. اما در این کتاب_ بهتر است نگوییم موضوع اصلی دیده نشد_ بگوییم موضوع یا موضوعات اصلی برای خفه نشدن زیر بار توضیحات و توصیفات عملاً در جنگ و تقلا بودند. همین تلاش مداوم برای در دست نگه داشتن رشته ی اصلی موضوع باعث می شد که از سرعت خوانش هم کاسته شود و برای من اصلاً خوشایند نبود.
بپردازیم به بنمایه داستان: این بخش را بی مقدمه تحریر می کنم.
واکنش پروفسور کاتسومی به عنوان شخصی که با حقیقتِ "نابودی و تغییر گونهی انسانِ کنونی" مواجه شده بود؛ بسیار باور پذیر و به جا بود. پروفسور کاتسومی نمونه بارز شخص یا اشخاصی است که دستمایه اهداف و مقاصد سیاسی سرمایه داران می شوند.
ناگفته نماند، همان نهنگی که گروهِ معرف جامعه سرمایه داران(تانوموگی،تومویاسو،پروفسور یاماموتو) از این آب درحالِ گلآلود شدن صید کردند، در انتها خودشان را می بلعد.
در ارتباط با پیشگوییِ مسکوی شماره دو: خب بله! بسیار منطقی است که در آن زمان (1962) نویسنده چنان می پنداشته که کمونیسم بر جهان مسلط خواهد شد و تمام حکومت های جهان کمونیسمی خواهند شد. اما ما مخاطبانِ کتاب در این عصر می دانیم که چنین نشده است. با طنزی کنایی که ارجاع به بخشی از داستان هم دارد می توان گفت با بالا آمدن سطح آب های آزاد نه تنها پیشگویی ماشین های مسکو را بلکه خود شوروی را هم آب با خود شست و برد.به بخش سوم و پایانی این بررسی رسیدیم. کالبدِ دو هدف نویسنده از ساخت و پرداخت این رمان را می شکافیم و سپس این آدم ماهی را به آب های دوردست حافظه می سپاریم.
یکی از اهداف پررنگ نویسنده نوشتن بستری بوده است که در آن خطی بودن زمان را زیر رادیکال نقض ببرد. راوی و روایت هر دو در زمان حال به سر می برند. اما پیشروی نمودار زندگی بر حسب زمان به صورت خطی یا حتی ثابت نیست. بلکه برای هر کدام از مضامین زمان( گذشته،حال، آینده) یک نمودار مجزا وجود دارد؛ که با روی هم افتادن این سه نمودار علاوه بر معنای زمانی، برمبنای محور زندگی هم تعریف پذیر می شوند.
ساده تر بگویم: هر نمودار به خودی خود در زندگی معنا نمی شود. زیرا گذشته به صرف اینکه گذشته است هیچ معنا و مفهومی برای انسان ندارد. این زمانی که ما آن را گذشته می نامیم، در روزگاری حال معنا می شده و کمی قبل تر از آن معنای آینده می داده و جلوتر که آمدیم رخت ماضی و گذشته بر تن کرده است.
در چهارچوب محور زندگی برحسب زمان،"حال" یک نمودار سینوسی است که تا بینهایت جریان دارد و آینده به صورت یک نمودار کسینوسی از زیرِ سینوسِ حال شروع به رشد می کند و همینطور که دور محور حال می پیچد گاهی هم با آن برخورد می کند. این نقاط برخورد همان لحظاتی در زندگی هستند که تمام فکر و ذهن ما معطوف به آینده است؛ در حالی که در "اکنون"ترین حال ممکن به سر می بریم. اینجا آینده بخشی از حال شده است. چه بسا که گاهی آینده از دَم پیشی می گیرد و ما در حال تخیل در زیستگاه آینده هستیم و انگار حالا این زندگی حال است که در زیر متن جریان می یابد. اما گذشته کدام نمودار است؟
گذشته یک کُتانژانت است. خط هایی منظم و متناوب از زمان که همیشه دور از حال و آینده به سر می برند. خیلی دور تر از آینده شروع می شود. لحظه ای به حال بدل می شود( نقطه ی برخورد نمودار کتانژانت و سینوس) و باز سپس دور می شود و با گذشتن، گذشته بودنش را به رخ می کشد. هر از گاهی این نمودار کتانژانت مثل یک فکر احمقانه از دور دست می آید؛ جرئت انجام آن فکر احمقانه لحظه ی حالمان را می سازد. سپس در قالبِ تجربه دور و دور تر می شود. در کتاب "آدم ماهی" حال را روایت می کنند امّا شما تماماً درگیر آینده هستید. این پیچ و واپیچ نمودارهای زمان را به دور هم حس می کنید. در نهایت در می یابید که، زمان به هیچ وجه نمی تواند سیر خطی داشته باشد!
دومین هدفِ نویسنده به تصویر کشیدن یک پیشرفت علمی فوق بشری است. این واقعیت که با پیشرفت های عجیب و سریعِ حال حاضر در دنیا نمی شود آینده ی متصوره در کتاب را به کلی تخیلی دانست و تماماً رد کرد...دقیقاً همین نکته...نقطهی ترسناک ماجراست. نمونه چیزهایی که نویسنده از آن ها دم می زند را اکنون مقابل چشمانمان داریم. ابرکامپیوتر پیشگو را با کمی احتیاط می توان هوش مصنوعی(Ai) دانست و پرورش جنین در بسترهای آزمایشگاهی را هم کمی محتاط تر می توان به آزمایش های کشت جنین در آزمایشگاه های رویانِ امروزه ربط داد.
تلاش بر این بود که تمام لایه های این کتاب را مورد بررسی قرار دهیم. خوشبختانه این اسارتِ قلم کوبوآبه است که مخاطب را تا مدت ها اسیر جوانب مختلف آثار خود می کند.
[ آدم ماهی_ کوبوآبه ]
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.
