یادداشت محمدرضا فریفته
19 ساعت پیش
در مذمت تلاشی بیهوده (با احترام به استاد محمود دولت آبادی و گنجینه آثار ایشان) اولین بار است که کتابی کامل از دولت آبادی میخوانم؛ پیشتر پاره هایی از کلیدر خوانده ام و همین؛ اما همین آشنایی کوتاه با او هم کافیست برای من تا بدانم زمین بازیِ دولت آبادی کجاست و حالا در رمان «طریق بسمل شدن» تا چه حد از زمین بازی خود فاصله گرفته است... «طریق بسمل شدن» بیشتر از اینکه اثری منسجم و جامع باشد؛ تلاشی است برای پست مدرن نوشتن از نویسنده، که با شکستی عجیب رو به رو شده؛ تلاشی که این را در ذهن منِ محمدرضا فریفته متبادر میکند که گویی این اثر در پاسخ به نقد گلشیری از کلیدر نگاشته شده. نقدی مبنی بر فاصله داشتن کلیدر از یک رمان نو... داستان اما به جای اینکه در مسیر رمان نو و یا پست مدرن قدم بردارد به ملک ویرانه شباهت دارد که هر لحظه یک شخصیت از داستان بر تخت پادشاهی آن مینشیند و شروع میکند به دیالوگ های طولانی و اغلب نامفید در پیشبرد روایت؛ اما کاش صرفا ایراد کار در اینجا بود؛ داستان اساسا یک طرح و plot مشخص ندارد. همین هم تبدیل به گردابی میکند این نوشته را که حتی خود دولت آبادی را هم به درونش میکشد و به همین دلیل ناگهان شخصیت ها در شرایطی حساس و نفس گیر که احتیاج به دیالوگ های موجز و قطاری برای ادامه روایت دارد؛ به یاد مرحوم مغفور داستایوفسکی دیالوگ های سه صفحه ای میگویند... یکی از اصول اساسی یک قصه به معنای مدرن آن که «بیان» باشد عملا در داستان به سخره گرفته شده؛ به نحوی که تمامی شخصیت ها در طول داستان یک جور و با یک ادبیات حرف میزنند؛ از سرباز صفر ایرانی تا کاتب عراقی؛ همین هم به گنگ بودن شخصیت پردازی کمک میکند... آن هم گنگ بودنی که به شخصه تا همین لحظه که یادداشت را مینویسم نمیتوانم یک فهرست کامل از شخصیت های داستان ارائه بدهم؛ بس که در هم و شبیه به هم بودند... گنگ بودن و به اصطلاح در خماری نگه داشتن مخاطب خوب است؛ اما نهایتاً در یک سوم ابتدایی اثر(نمونه عالی آن در همنوایی شبانه ارکستر چوبها اثر رضا قاسمی) نه تا انتهای ماجرا... اما جدا از این مباحث؛ بایستی اذعان کرد که با هیچ نگاهی نمیتوان از زبان فاخر و شاهکار محمود دولت آبادی گذشت؛ زبانی که به راحتی من را مجاب میکرد که بی توجه به بی ربطی دیالوگ ها و مصنوعی بودن شدید آنها؛ صفحه به صفحه پیش بروم؛ اما چه میتوان گفت که در عالم تشابه، این حٌسن به لباسی زردوز میمانست که به تن پیکری فاقد ستون فقرات و اسکلت بندی کرده باشند... در نهایت اگر به دنبال سیر مطالعه آثار استاد دولت آبادی هستید؛ یقینا «طریق بسمل شدن» چیزی نیست که برای شروع به دنبال آن میگردید..
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.