یادداشت کتابفام
1404/4/14
۱۸۶ صفحه در ۶ ساعت و ۳۰ دقیقه. «ژان کلود رومان» دبیرستانی برای امتحان فلسفهی خود چنین موضوعی را انتخاب کرد: «آیا حقیقت وجود دارد؟». این، برای بچهدبیرستانی باهوشی که خود را برای دانشگاه آماده میکرد و به این میاندیشید که این همه به چه معناست، انتخاب غیرمعمولی نبود اما، زمان باید میگذشت تا دلیل علاقهی «رومان» جوان به این سؤال به شکل مبهوتکنندهای مشخص شود. «خصم» روایت واقعی جنایاتیست در قالبی داستانگونه با محوریت شخصیت به سختی قابل باور «ژان کلود رومان». شبکهای از فریب و دروغ حتی به آنچه وی درهم تنید حتی نزدیک هم نمیتواند شود و اینکه چطور وی برای دودهه توانست از عواقب این دروغها دور بماند، گیجکننده است و شاید آخرین تلاشهای مذبوحانهاش برای پوشاندن اعمالش کمی قابل درک باشند. قصد «کارر» از نوشتن این کتاب در حقیقت نفوذ به ذهن «رومان» است وقتی در نامهای به او مینویسد که من فقط میخواهم آنچه را که اتفاق افتاده بفهمم و از آن کتابی بسازم. کدام اتفاق؟ اینکه «رومان» ابتدا همسر و دو فرزند خردسالش را میکشد، بعد سوار ماشینش میشود و به منزل پدر و مادرش میرود و پس از صرف غذا، آنها را هم میکشد، به خانه بازمیگردد و پس از بالا انداختن مشتی قرص تاریخ مصرف گذشته و با به آتش کشید خانه دست به خودکشی ناقصی میزند که متأسفانه در نهایت زنده میماند. با اینهمه، کماکان خواننده به لطف ترجمهی بسیار خوب کتاب، با روایتی مسحورکننده روبروست که شکنندگی روابط انسانی را آشکار میکند. اینکه میشود که ما در مورد کسی که فکر میکنیم چقدر خوب میشناسیمش، بسیار کم بدانیم. «امانوئل کارر» که در نگارش داستان خود با «رومان» همکاری داشته، این جادهی رو به ویرانی را بازسازی میکند. او چندان به فرضیهبافی نمیپردازد پس، خوانندهاش به شکلی ضربتی به جنایات «رومان» روبرو میشود. «خصم» داستان واقعی بسیار آزاردهندهایست اما همچنان جذاب نیز هست بخصوص که «کارر» نویسنده و خوانندهاش میمانند که چطور میشود اینهمه دروغ بافت و قسر دررفت. قلم توانای «کارر» داستان را به خوبی بیان میکند اما از آنجایی که میشود گفت انگیزههای «رومان» از این جنایات هولناک مبهم باقی میمانند، جنایت، با همهی شنیع بودنش، به عنوان یک کپّهی کوچک از لباسهای شسته نشدهی واقعن کثیف به نظر میرسد که گاهی تا حدّی هم بدبو میشود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.