یادداشت Daughter of the Sun
1404/6/25 - 16:26

"به نام خدا"
در دنیای ایلیا، جایی که عشق و وظیفه در دو سوی میدان نبرد ایستادهاند، داستان پیدین و کای آغاز میشود. داستانی که در آن هر نگاه، هم نجاتبخش است و هم رنجآور.
_پیدین گری، دختری با چشمانی از جنس دریای بیکران... 🌊🌊
ناجی نقرهای که نه با شمشیر، که با شهامتش، جان شاهزاده را از چنگال مرگ رهانید. او در دنیایی زندگی میکند که معمولی بودن حکم اعدام دارد و برای همین، نقاب "غیبگو" بر چهره زد تا زنده بماند. اکنون، در میدان آزمونِ بیرحم ، جایی که تنها برگزیدگان از آن سربلند بیرون میآیند، نه برای قدرت، که برای بقا میرزمد.⚔️🌱✨
_کای آزر ، شاهزادهای که تاجش از تیغها بافته شده و تربیتش در کورهی سخت پادشاهی صورت گرفته است تا بتواند مجری قانون آینده شود .مجری قانون بودن سخت است و این تمرین ها از او یک هیولا ساخته است اما این همهی او نیست؛ پشت آن نقاب بی رحمی ، قلبی میتپد که در برابر یک دروغ زیبا، یک نجات بخشنده، تسلیم شد. او که میتواند هر قدرتی را به یغما ببرد، خود، اسیر نگاهِ آبیِ دختری شد که جانش را نجات داد.💙✨⚔️
در این سرزمین، نگاههای پیدین و کای داستانی از عشق و راز را در خود پنهان کردهاند. هر دیدارشان آمیخته با ناگفتههایی است که تنها در سکوت فهمیده میشود.✨❤
اما وقتی حوادث ناگوار، آرامششان را بر هم میزند، پرده از رازهای تاریکی برداشته میشود. در یک رویارویی غافلگیرکننده، کای صحنهای را میبیند که باورش برایش غیرممکن است.🫀❤️🔥
💔«فرار کن! پیش از اینکه کسی رو که به اندازه من ترسو نباشه،احمق نباشه پیدا کنم تا این خنجر رو همین جا و همین الان
به سمتت پرتاب کنه فرار کن»💔
این سخن کای، پایانی است بر یک فصل و آغازی بر فصلی جدید که سرنوشتشان را به شکلی غیرمنتظره تغییر خواهد داد.🖤
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.
