یادداشت آناهیتا
5 روز پیش
همهمون یه جایی تو زندگی حس کردیم بیدلیل از دایرهی دوست داشتن افرادی حذف شدیم و از همونجا، یه چیزی درون ما رنگشو از دست داد و همین شد که خوندن داستان سوکورو تازاکی بیرنگ با تموم سادگیش برامون جذاب بود، یه داستان معمولی و واقعی.. نه اتفاق خاصی میافته، نه هیجان آنچنانی داره، ولی بازم نمیتونی بذاریش زمین. حس میکردم کتاب داره یه چیزی رو از دل خودم بیرون میکشه و تهش منو با یه عالمه علامت سوال رها کرد.. شاید پذیرش اینهمه ابهام توی داستان یه نویسنده معروفی مثل موراکامی برای خیلیا سخت باشه ولی من از اینکه تهش میتونستم خودم به سوالای ذهنم هرجوری که دلم میخواست جواب بدم رو دوست داشتم.. چون این فقط قصه سوکورو نبود قصه هرکدوم از ماها بود با پایان های متفاوت… در نهایت من کتاب دیگه اش یعنی جنگل نروژی رو بیشتر دوست داشتم و چون به اون ۴ دادم به این ۳/۵ میدم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.