یادداشت سمی

سمی

سمی

23 ساعت پیش

        .
لویی چهاردهم مردی بسیار نخوتمند و خودکامه بود،معشوقگانی چنین و وزرایی چنان داشت و فرانسه را خوب اداره نمی‌کرد.جانشینانش اشخاصی سست نهاد بودند و آن‌ها نیز سلاطین باتدبیری نبودند و مانند او نورچشمیان و معشوقگانی چنین و چنان داشتند.از این گذشته،در آن هنگام کسانی بودند که کتاب می‌نوشتند.در اواخر قرن هجدهم بیست نفری در پاریس فراهم آمدند و از آزادی و برابری انسان‌ها سخن گفتند.کار به جایی کشید که در سراسر فرانسه مردم شروع کردند یکدیگر را کشتن و در آب انداختن.شاه و بسیاری دیگر را کشتند.در همان زمان در فرانسه نابغه‌ای پیدا شد که ناپلئون نام داشت،او همه‌جا پیروز می‌شد،یعنی آدم‌های بسیاری را می‌کشت و نشان نبوغش همین بود.معلوم نبود به چه علت به افریقا رفت تا مردم آن‌جا را بکشد و به قدری در کشتن افریقاییان موفق بود و به اندازه‌ای محیل و تیزهوش بود که وقتی به فرانسه برگشت به همه فرمان داد که از او اطاعت کنند، و همه از او اطاعت کردند. چون امپراطور شد باز به قصد کشتن مردم به ایتالیا و پروس و اتریش رفت و در این کشورها هم آدم‌های بسیاری را کشت. اما در روسیه امپراطوری بود که الکساندر نام داشت و تصمیم گرفت در اروپا نظم برقرار کند و به این قصد با ناپلئون جنگید اما در ۱۸۰۷ ناگهان با او دوست شد و چهارسال بعد باز با او به ستیزه برخاست و باز شروع کردند آدم‌های بسیاری را کشتن...
#جنگ_و_صلح #لئون_تولستوی ترجمه #سروش_حبیبی
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.