یادداشت mahyas
1404/3/23
من کاملاً عاشق این کتاب شدم.حال و هوای آن مثل یک عصر پاییزی ، قدم زدن در باران،بوی خاک نم خورده،بوی نارنگی... به عنوان کسی که همیشه آرزوی داشتن یک کتابفروشی داشته، خواندن این کتاب باعث شد،بیشتر به این کار علاقه مند بشم من واقعاً با ای. جی. فیکری با تمام شکایاتش ارتباط برقرار کردم؛ چیزی عمیقاً دوستداشتنی در مورد او وجود داشت. مایای عزیزم، با توصیفاتش از کتابفروشی، نت موسیقی را در قلبم نواخت که عمیقاً طنینانداز شد. اسمی عزیزم،آقای لیمباس،ایمی نازنین همشون در قلب من جای دارد،دلم براشون خیلی تنگ میشه. پایان داستان صورتم خیس بود:) با تشکر ویژه از خانم کرد که بسیار روان و عالی کتاب رو ترجمه کرده بودن.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.