یادداشت علی دائمی

دوربین بازی: دوربین ها چطور قصه می گویند؟
🔻 مدت‌ها
        🔻 مدت‌ها بود که کتاب‌های «دوربین‌بازی» و «لنزبازی» با ظاهر جذابشان از داخل قفسهٔ کتاب‌ها به من چشمک می‌زدند و مرا برای مطالعه وسوسه می‌کردند. می‌دانستم «دوربین‌بازی» بعد از «لنزبازی» تالیف و چاپ شده است؛ اما با این استدلال که لنز یکی از قطعات دوربین است و ابتدا باید با کلیات دوربین آشنا شد، اول به سراغ دوربین‌بازی رفتم.

🔻 با این حال محتوای دوربین‌بازی با آن تصاویر متعدد و رنگی‌اش، به اندازهٔ ظاهر کتاب جذاب نیست. نویسنده در آغاز مهم‌ترین بخش‌ها و قطعات دوربین را معرفی و دربارهٔ نحوهٔ کار دیافراگم، شاتر و مفهوم ایزو صحبت می‌کند. این بخش نه آن‌قدر مفصل و دقیق توضیح داده شده که یک تازه‌کار را شیرفهم کند، نه آن‌قدر بدیع و ناب است که حرفه‌ای‌ترها با خواندنش چیز جدیدی بیاموزند.

🔻 ویژگی‌ای که با آن مشکل داشتم، بی‌توجهی نویسنده به برخی مفاهیم و اصطلاحات تخصصی بود. گاهی اصطلاحات فنی طوری در متن می‌آمد که گویی تمام خوانندگان از قبل با آن آشنا هستند و گاهی نویسنده برای توضیح برخی از همین اصطلاحات وقت می‌گذاشت. این رویکرد دوگانه خواننده را بلاتکلیف و سردرگم می‌کند. برای مثال نویسنده قبل از آنکه به تعریف و توصیف «شاتر» بپردازد، نکته‌ای را دربارهٔ آن می‌گوید! یا از مکانیزم اکسپوز کردن حرف می‌زند، اما اگر از قبل با آن آشنا نباشید، تا پایان کتاب نمی‌فهمید که این مکانیزم دقیقاً چیست! چند جای کتاب از «لایت روم» نام می‌برد و دربارهٔ ریزه‌کاری‌های آن حرف می‌زند، اما نمی‌گوید لایت روم دقیقاً چیست و در موضوع مطرح‌شده چه کمکی می‌کند و اصلاً چرا لایت روم و نه نرم‌افزارهای دیگر! اصطلاح «داینامیک رنج» یک مثال دیگر است که با آن در کتاب مواجه می‌شوید و نکاتی را دربارهٔ آن می‌خوانید و چند صفحه که جلوتر می‌روید تازه به چیستیِ آن می‌رسید!

🔻 بنابراین مشکل اصلی در «دوربین‌بازی» از چندجا نشأت می‌گیرد:
اول، نویسنده می‌گوید قصد دارد صرفاً به نقش دوربین در خلق و پیشبرد روایت بپردازد، اما دلش نمی‌آید (یا بهتر است بگوییم: منطقاً نمی‌تواند) دربارهٔ قطعات و بخش‌های مختلف دوربین و سازوکار آن حرف نزند.
دوم، او مخاطب کتاب خود را درست نمی‌شناسد. گاهی برای یک تصویربردارِ حرفه‌ای می‌نویسد و گاهی برای یک تازه‌کارِ بی‌تجربه. از برخی مسائل مهم عبور می‌کند و برخی را با دقت توضیح می‌دهد. 
سوم، ارائهٔ مطالب منطقی، منسجم و ساختارمند نیست و سیر مناسبی ندارد. شاید به دلیل پراکندگی ذهن نویسنده. برای همین است که هنگام معرفی اصطلاحات اولیهٔ مربوط به رنگ، یادش می‌افتد از پیشرفت‌های کمپانی سونی برایمان حرف بزند و این که تا چند سال آینده این کمپانی به کجا خواهد رسید!

🔻اگر فیلم‌های آموزشی یوتیوب مثل محتواهای «استودیو بایندر» را دیده باشید متوجه می‌شوید که کتاب دوربین‌بازی از این ویدیوها و نمونهٔ تصاویری که در اینترنت به‌راحتی قابل دستیابی است، استفادهٔ فراوان کرده است.

🔻 با این همه، در برخی موضوعات مثل انواع پالت رنگ، از این کتاب بسیار آموختم و چیزی که قبلاً بارها درباره‌اش جست‌وجو و تحقیق کرده بودم اما چیزی دستگیرم نشده بود، با خواندن این کتاب فرا گرفتم.

🔻 خلاصه که دوربین‌بازی اصلاً کتاب بدی نیست؛ اما می‌توانست خیلی بهتر از چیزی که هست باشد. کاش داود مرادیان بنا را بر این می‌گذاشت که قرار است یک کتاب آموزشی کامل و مفید برای مبتدیان بنویسد؛ در این صورت نیازی به دویدن بین مطالب و عبور سریع از هر موضوع مهمی نبود. در حال حاضر با کتابی مواجهیم که انگار نویسنده‌اش همه‌چیز را به‌خوبی بلد است، اما از روی بی‌حوصلگی یا شاید ضیق وقت، نکاتی را برای کسانی که همه چیز را بلدند مرور می‌کند؛ آن هم با نشان دادن عکس‌هایی که در گوگل به‌وفور یافت می‌شود!
      
2

31

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.