یادداشت زینب آبرون

زینب آبرون

زینب آبرون

2 روز پیش

        اسب آبی در حوضچه بزرگی پر از گل ولای، خوابیده بود. دهارام میخواست همان کاری را بکند که دیگران می کردند: بـه اســـب آبــی سنگی بپراند تا وادار به حرکتش کند اما من به او گفتم که این کار ظالمانه ای است. اسبهای آبی در گل ولای میخوابند و از جایشان تکان

نمی خورند. این طبیعت آنها است.

بگذار حیوانات همچون حیوانات زندگی کنند بگذار آدمها همچون آدمها زندگی کنند این تمام فلسفه من در یک جمله است.
      
17

2

(0/1000)

نظرات

زینب آبرون

زینب آبرون

2 روز پیش

 در جمله از کتاب 
: (اما دهلی شهری است که در آن تمدن می تواند به فاصلۀ پنج ،دقیقه پدیدار و ناپدید شود.)
نویسنده از زبان بالرام به خوبی ناهماهنگی و  نابرابری  و اختلافات  رو در هند را به تصویر می کشه

1

بِهتاب

بِهتاب

2 روز پیش

تشویق شدم بخونمش🌸

1