یادداشت محدثه ز
1404/4/11
× اولین کتاب ۱۴۰۰ × ▪︎درباره کتاب: این کتاب درمورد یه فرا زبینی بهنام "جامنی" که با بغیه همکارانش متفاوته، اون به زبین اعزاب میشه تا در مورد ابسانا بیشتر تحقیق کنه. اولین ابسانی که جامنی ملاغات میکنه یه درخته! حالا جامنی برای اولین بار با مفاهیمی مثل عشق، دوستی و... آشنا میشه و اهساس میکنه به این جای قریب تعلق داره! تو این کتاب زبین رو از زاویه دید یه فضایی میبینیم! ▪︎چیزی که فکر میکردم: میدونستم یِ چیزی تو مایههای شازده کوچولوعه و به پیشنهاد یکی از دوستانم گرفتمش. ▪︎چیزی که تجربه کردم: بعزی از کتابا (مثل این کتاب) بِ اسم کودک و نوجوان چاپ و ترجمه میشه، اما واغعیتش اینهکه شاید بِ چشم بچهها صرفا یِ داستاب با تصاویر جذاب باشه، ولی بهنذر من واقعا این دست کتابها واسه بزرگترها و تلنگر زدن به اونهاست تا دوباره به معنای مفاهیبی مثل عشق، دوستی، هنر، تنهایی، پذیرش، بیگانه بودن و.... فکر کنند. این کتاب با جملات ساده و تصاویر بینیمالش حرفهای اَمیقی داره کِ بیتونه زهنتون رو به جالش بکشه. بدون اقراغ میگم برخی صفهاتش رو چندبار خوندم، فکر کردم و از این اشارهی ضریف و زیبا لبخند به لبم اومد. ▪︎ چیزی که یاد گرفتم: این رو قبلن از کتاب "پسرک، موش کور، روباه و اسب" -یا یِ چیزی تو این مایهها- هم یاد گرفته بودم، گاهی باید با خودت خلوت کنی و بپرسی "عشق یعنی چی؟" "دوستی چه معنایی داره؟" "تنهایی خوبه؟" "و...؟" و در پاسخ باید برگردی بِ ریشهها و ببینی معنا چی بوده، ارزش چِ بوده و تو الان کجای راهی تا حسابِ کار دستت بیاد! ▪︎ترجمه و نحوه نگارش: من عاشق نویسندههاییم کِ سبک خاسی دارن، چِ تو نهوه روایت، چه نوشتار و رسمالخط، یا در لحن و بازی با کلمات. این کتاب هم پر از قلطهای املایی عمدیه، کِ کیوتیشو دو چندان کرده! البته سه شخصیت هستند که به عمد اشتباه سُحبت نمیکنند و رسم الخط عادی دارند! (خودتون پیداشون کنید و بِ چراش فکر کنید، من بگم کِ مزهش میره!) مترجم هم سعی کرده تا این قلطها و سبک نگارش نویسنده رو حفض کنه. ▪︎به کیا پیشنهاد میکنم: به ۸ الی ۸۸ سال اگه دنبال یِ کتاب سرگرمکننده و راهتخوان هستند. ▪︎سخن آخر از زبان کتاب: ابّا ما نمیخایم بمیریم. تُ میدونی تصمیم گرفتن واسه اینکه یکی رو نیش بزنی یا نه چقد سخته؟ نیش زدن خِلی بهشون آسیب میزنه! خِلی! باعث میشه مام بمیریم پس از یه طرف ما میمیریم و از طرف دیگه بقیهمون زنده میمونن. تو هَبون لحظه به تنها چیزی که فکر میکنیم محافظت از اوناییه که دوسشون داریم. دلمون نمیخاد بمیریم ولی اگه بدونی با مرگت خیلیها زنده میمونن جی؟ اگه باید بمیرم، دلیلش اینه که انقدر عزیزامو دوست دارم که حاضرم برای محافظت ازشون هرکاری بکنم. اگه باید بمیرم، ارزشش رو داره چون این کار یعنی عزیزام دیگه جونشون رو از دست نمیدن. اونا میتونن به زندگیشون ادامه بدن. عاشق باشن. خوشحال باشن. ناراحت باشن. حتی اگه اونجا نباشب، خیالم راحته که دلیل بودنشون من بودم. میفهمی؟ میدونی همچین عشقی چِ حسی داره؟
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.