یادداشت اسما قائدعلی

هر روز تولد
        داستان پسری به نام «سم گرین» است که واقعا واقعا واقعا عاشق روزهای تولد است: خوردن صبحانه در تخت خواب، کادوهای مختلف، مهمانی های لذت بخش، فوت کردن شمع ها، همه چیز! در حقیقت او آنقدر به خاطر تولد یازده سالگی اش هیجان زده است که آرزو می کند ای کاش هر روز، روز تولدش بود. به همین خاطر، در ابتدا کاملا هیجان انگیز به نظر می رسد که روز تولدش، صبح روز بعد دوباره تکرار می شود؛ و دوباره، و دوباره، و دوباره... اما مدت زیادی نمی گذرد که همه چیز، شکلی عجیب و دردسرساز به خود می گیرد. اتفاقی ناخوشایند از راه می رسد و چیزی را مورد تهدید قرار می دهد که «سم» آن را حتی از روز تولدش نیز بیشتر دوست دارد. گاهی اوقات باید مراقب باشیم چه چیزی را آرزو می کنیم.
      
5

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.