یادداشت مریم محسنیزاده
1403/6/11
در وهلهٔ اول اسمِ عجیب و سؤالبرانگیز رمان است که مخاطب را سمت کتاب میکِشد. شروع متفاوت هم، برای خواننده سوال و تعلیق ایجاد میکند. اگرچه پایان داستان تا حدی قابل پیشبینی است. از جذابیتهای متن، نثر خوب و استفاده از موتیفِ "لاکپشت" است؛ مثلاً شباهت لکههای روی سینهٔ زن به لاکپشت یا نگهداری حیوانِ خانگی لاکپشت. همچنین خلاقیت در بهکارگیری اسمها. پرستارها بهجای اینکه با اسم صدا زده شوند هر کدامی به صفتی یاد میشوند؛ از پروتز صورتی گرفته تا مو بنفش، لب اناری و لب هندوانهای. درعیــــــــــــــــنحال اتفاقات در فضای گروتسک و عجیب و غریبی رخ میدهد که بسیاری از مخاطبان را دلسرد و آزردهخاطر میکند؛ چیزی که از همان عکسِ روی جلد و عنوان تا حدودی قابل حدس است. طنز به کار رفته مقداری از انزجار رمان کم میکند اما درمقابل حجم زیادِ شوخیهای رکیک و جنسی، کنشهای زشت و غیرعادی به تلخکامیِ خواننده میافزاید. شخصیتپردازی قوی است و کشمکشهای درونی و فردی خوب پرداخت شده ولی بعضی از کشمکشهایِ فردیای که شخصیت با آنها دستوپنجه نرم میکند، چیزی از جنس دعواهای بیسروته و تکراریِ سریالهای آبکیِ تلویزیون است. در کل علیرغم فُرم و زبان خوب، به واسطهٔ ژانر گروتسک، محتوای غیرجذاب، شخصیت عجیب و جنسِ شوخیها خوانندگان زیادی با کتاب ارتباط برقرار نخواهند کرد. اگر برای سرگرمی کتاب میخوانید یا تازه به کتابخوانی روی آوردهاید، این کتاب مناسب شما نخواهد بود. چند خط از شروع داستان: " نمیدانم مُرده یا نه اما میخواهم به مردنش فکر کنم. به این که لابد چند دقیقه دیگر یکی از پرستارها میآید بیرون و میگوید متاسفم".
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.