یادداشت سعید بیگی
1404/1/26
نثر کتاب خوب و به صورت نامه است و ویراستاری هم خوب است. ماجرای این کتاب، داستان دو دوست است که در آمریکا با هم گالری فروش آثار هنری دارند. یکی یهودی است ـ ماکس ـ و دیگری مسیحی ـ مارتین ـ و مارتین با همسر و فرزندانش راهی آلمان میشود و ... دوستیها در شرایط گل و بلبل و عادی، بسیار مستحکم هستند؛ اما اگر شرایط تغییر کند و مشکلاتی در این مسیر پیش بیاید یا منافع دوستان با هم در تعارض قرار گیرد، آن گاه دیگر اثری از دوستی محبتآمیز در بین نیست و دوستان سابق، دشمن هم میشوند. قبلا یک داستان دیگر شبیه این خوانده بودم به نام «دوست بازیافته»؛ دو جوان که در آلمان دوست صمیمی هم بودند، یکی یهودی بود و دیگری مسیحی. با بالا گرفتن کار هیتلر و نازیها، آزار و اذیت نسبت به یهودیها افزایش مییابد و خانوادۀ پسر یهودی، او را به آمریکا میفرستند تا از شر آزار نازیها خلاص شود و پدر و مادر خودشان را میکشند. این دو دوست به هم نامه مینویسند و دوست مسیحی در آلمان هم خودش و هم خانوادهاش، همراه نازیها و هیتلرند و در پایان کار همین فردِ وفادارِ به هیتلر، در سوء قصد گروهی از افسران وفادار به جان پیشوا، یعنی هیتلر دستگیر و اعدام میشود. قصه خوب است، اما قلب آدمی از این همه بیرحمی و ناجوانمردی به درد میآید. باید از این ماجراها عبرت گرفت و فراموش شان نکرد. «دوست آن باشد که گیرد دست دوست ||| در پریشان حالی و درماندگی» اما این دوست آلمانی، در هر دو داستان که در موضوع و مبنا شبیه هم هستند؛ به خاطر موقعیت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی خود و خانوادهاش، قید دوست صمیمی و خوبش را میزند و در سختترین شرایط او را رها میکند. این به باورها، اعتقادات، شخصیت و تفکر افراد بر میگردد که تا چه اندازه، برای ارتباطاتی از این دست، ارزش قائل باشند و بتوانند از دوستشان حمایت کنند. البته چون من در آن شرایط نبودهام، قضاوت نمیکنم؛ زیرا کمترین شرط برای قضاوت دیگری این است که با کفش او چند قدم راه بروی! و من که در آن شرایط نیستم، نباید و نمیتوانم قضاوت منصفانه و درستی داشته باشم.
(0/1000)
نظرات
1404/1/26
شاید از نگاه بعضی خوانندهها، روند تغییرات توی این داستان، سریعتر از انتظاره؛ اما من ریتم متن رو دوست داشتم و گذاشتم به حساب فواصلی که هر نامه به مقصد میرسه تا پاسخی که براش نوشته میشه. سرعت اتفاقات و کوتاهی متن و شوکی که در رابطه دو آدم ایجاد میشه بهنظرم مکملی بود که باعث شد از این کتاب خوشم بیاد. توی ژانر نامهنگاری جزو آثار زیبا در ذهن منه؛ البته اگه چنین ژانری واقعاً باشه. نسخه صوتی اثر هم با صدای فرهاد جم و محمد امرایی شنیدنی بود برام ... خداقوت 🌿🍏📗💚
1
3
1404/1/28
من فکر می کنم همه اینجوری باشیم. همیشه هم این حرف خدا در قرآن تو ذهنمه که در شرایط سخت قیامت پدر و مادر و فرزند و برادر همدیگه رو از ترس و به خاطر منافع خودشون رها می کنند دوست که دیگه جای خودشه. خصلت آدمیزاد اینه.
1
1
1404/1/28
درود و خداقوت آفرین! به نکتهٔ خوبی اشاره کردید، این شاهد مثال جالبی است. بکوشیم کمتر یکدیگر را قضاوت کنیم. مانا باشید. 💐
1
سعید بیگی
1404/1/26
1