یادداشت بهارفلاح🌺⭐

        🟢📖داستان این تراژدی نوشته اوریپید ،دوران بعد از سقوط تروا و سرنوشت تلخ آندروماک همسر مرحوم هکتوره،متن نمایش با محوریت آسیب دیدگان جنگه، کسانیه که بعد از جنگ به اسیری برده میشن، سال‌ها از جنگ تراوا گذشته مثل تمام جنگ‌های دنیا که زنان و کودکان به اسیری برده می‌شن این اصل و قانون نانوشته هم اینجا پابرجا مونده همچنین داستان جدال میان دو زن که الان هووی یکدیگر هستن همون نبرد کهنی که همیشه بوده وهست دراینجا روایت میشه 
♻️ اوریپید دوره‌ای پس از هیاهوی جنگ⚔️ و سرنوشت تلخ همسر آندروماک که کنیز یا برده نئوپتولموس (پسر آشیل) شده ومشکلات پیرامونش می‌پردازه شخصیت‌های نمایشنامه برای کسانی که از جنگ تروا و ایلیاد وتراژدی خوندن آشنا هستن،نمایشنامه نسبتاً پر شخصیته 
♂️آندروماک که نمایشنامه هم بنامش هست البته میشه نمایشنامه رو از لحاظ شخصیت به دوبخش تقسیم کرد اولش آندروماک وتصمیملتش دومیش هرمیون وافکارش وتصمیماتش وسرنوشت اون
♻️بخش اول تمرکز روی آندروماکه، بیوه‌ی هکتور و اسیر نئوپتولموس(پسر آشیل) شروع نمایش مونولوگ از آندروماکه رنج‌های سخت وبی‌پایان خودش رو بازگو میکنه،اون زنی نجیب‌زاده از تبار تروا بوده که بعداز کشته‌شدن شوهرش به دست آشیل و سقوط سرزمینش، به اسارت یونانیان دراومده(چیزی که من قبلاً خونده بودیم ودیده بودیم آندروماک به همراه انه‌اید وبقیه فرار کرده بود ) و الان رنجی صدمراتب بدتر که همسر پسرِقاتلِ شوهرش شده 💔اصل تراژدی، تقابل بین اون و هرمیونه، همسر رسمی نئوپتولموس و دخترمنلائوس وبا اصلیت اسپارتی (قطعاً همسر قانونی وپذیرفته شده هرمیونه و فقط صاخب فرزند نمیشه)هرمیون  از حضور آندروماک توی خونه‌ی شوهرش در عذابه و خشم و حسادت‌اش رو با تهدید آشکارا بیان میکنه. 
♂️در این میان، دخالت پدر هرمیون منلائوس، به پیچیدگی ماجرا افزوده میشه، منلائوس با سیاست‌ورزی‌ آغشته به بی‌رحمی، در پی حذف آندروماک و فرزندشه. این تصمیم فقط رو شخصیت منفور ونچسب منلائوس میشینه از قساوت پیروزمندان در جنگ نشات می‌گیره، 
همش منتظر بودم نئومتولموس به موقع میرسه یانه؟! ولی پدربزرگش نئوپتولموس زحمتش رو میکشه در نهایت،با مداخله‌ی او، وبزدلی منلائوس ماجرا ختم به‌خیر میشه! و درادامه وارد بخش دوم که بیشتر مربوط به هرمیون هست میشیم هرمیون که پایان نمایشنامه‌ی اورستس نوشته اوریپید به دستور آپولون  با اورستس ازدواج کرد اینجا همسر قانونی نئوپتولموسه وترس از لو رفتن جلوی همسرش باعث میشه تصمیم به فرار از خونه شوهرش با پسر خاله ویا پسرعموی خودش اورستس بگیره(دقیقا پامیذاره جاپای مادرش) اورستس هم همون کاری که پدرش پشت دروازه‌های تروا با آشیل کرد ،خودش با پسر آشیل کرد(دزدین برده تروایی) درادامه خبر مرگ فجیع نئوپتولموس در معبد دلفی (به‌دست اورستس)، بر تراژدی رنگی دیگه می‌زنه وکاملا" غیرقابل پیش‌بینی بودش
♻️منلائوس هم شخصیت دیگه نمایشه،حس می‌کنم اوریپید هم از منلائوس خوشش نمی یومد هم دراورستس هم اینجا اون‌رو بزدل و ترسو وفرصت طلب نشون داده که فقط تهدید میکنه ولی در عمل چیزی نداره
اما پلاس شخصیتی با رفتار درست که از زیباترین قسمتهای نمایشنامه دیالوگهای پلئاس خطاب به منلائوس بود اینجا توی این نمایشنامه شخصیت دیگه نمایشنامه همسرایان هستن که سخنان همسرایان سراسر نکوهش چندهمسری هستش وپندهای ازدواج که مارو یاد ضرب‌المثل اول مادر ببین بعددخترروببر میندازه

 ✅زبان نمایش، ساده اما بسبار نافذه و پراز گفت‌وگوهای تیز، و مونولوگ‌هایی پرشوره که از دل رنج‌های اسیران جنگی میاد. آندروماک با صلابت، ستم‌هایی که با بی عدالتی براون تحمیل شدن رو تحمل می‌کنه و از مرگ فجیع همسرش ولگد کوب شدن شخصیتش بااین ازدواج ننگین حرف میزنه از اینکه تنها امید به زندگی رو پسرش رو می‌دونه
✅نمایشنامه نه تنها به مسائل خانوادگی و حسادت‌های زنانه می‌پردازه بلکه به نقش خدایان تو سرنوشت و  زندگی انسان‌ها هم توجه داره  وما دیگه اوریپید رو‌می شناسیم که پایان نمایش یکی از خدایان یا الهاگان وارد میشه ومشکلات رو حل میکنه با وجود اینکه ساختار کلاسیک داره این نمایشنامه اما دغدغه انسانی و اجتماعی مخاطب امروزه هم هست
✅زندگی نامه اوریپید رو که می‌خونیم یکی از جذابترین قسمتهاش  اینکه اولین فردی بوده در یونان که کتابخونه شخصی داشته😊📚
      
327

56

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.