یادداشت سارا کرمانی

پنجشنبه فیروزه ای
        «اگر می‌دانست که وقتی مو‌هایش را از روی صورتش کنار می‌زند....»

 از نمایشگاه کتاب سال ۹۸ خریدمش. بعد از نمایشگاه در حالی که کیلومترها راه رفته بودیم و خسته ی خسته بودم رسیدم خانه. دم غروب بود. بازش کردم و رفتم زیارت... نویسنده، زیارت جامعه‌ی کبیره را رمان عاشقانه کرده بود. خواندم و خواندم و خواندم تا تمام شد. ۳ صبح بود که تمام شد. سال‌ها بود کتابی آنقدر مرا نگرفته بود که یک نفس تا تهش را بخوانم. 
      
5

15

(0/1000)

نظرات

🔶دعوت نامه🔶

سلام دوست عزیز😉 این پیام از اولین پادکست ادبیات پایداری فارسی زبان ایرانی که به شما دارد فرستاده می‌شود.
ما قراره داستان و زندگی نامه افراد و تاریخچه های ارزشمندی را برای شما روایت کنیم.
منتظر شما هستیم🌷🙏
پایداری قراره از شهدا،زنان مقاومت،خاطرات شیرین و تلخ زندگی افراد و وقایع صحبت کند!!!
با جست و جو اسم پایداری در کست باکس،گوگل پادکست و سایت و نرم افزار ایرانی شنوتو شنونده باشید.

0