یادداشت صدیقه واضحی
1403/12/30
همیشه یک ستارهی کتاب را به این میدهم که برای خواندنش نتوانم صبر کنم. متأسفم که کتابی با چنین عنوان جذابی اینطور نبود و بین مطالعه فصلهای مختلفش فاصله افتاد. . هدف کتاب آشنایی علمی و بیان فلسفی مفاهیم نیست. نویسندگان خیلی ساده ما رو با خودمون و باورها و آنچه باهاش مواجه هستیم روبرو میکنند. در مقدمه کتاب نویسندهها میگن «فلسفه یک فعالیت است، نه یک مجموعه دانش و مانند هر فعالیت دیگری به مهارت نیاز دارد. اما چه نوع مهارتی؟ در یک کلام توانایی دیدن خود و جهان از دیدگاه متفاوت» و ضمنا توضیح میدن که بنظرشون مانع اصلی ما در فراگیری فلسفه این نیست که خیلی نمیدونیم، دقیقا مشکل اینه که زیادی میدونیم و باید برگردیم به آموزهی اصلی سقراط که «حکمت ندانستن» بود و این فعالیت فلسفی رو پیش ببریم تا این رو بفهمیم. در همین راستا هم سه تا پرسش رو در سه فصل اول کتاب مطرح میکنن: کجا؟ کی (چه وقت)؟ و کی (چه کسی؟) این سه سوال رو کمی بسط و توضیح میدن درباره خودمون که کجا هستیم، در چه زمانی هستیم و چه کسی هستیم و نگاه و باورمون به اینها رو به چالش میکشند. و با این پیش زمینه وارد بقیه فصول کتاب میشن و به اون مفاهیم و باورهای ما نسبت بهشون میپردازند. . مفاهیمی از جمله جهان، مرگ، آگاهی، اخلاق و... که فکر میکنیم فهم دقیق و مشخصی ازشون داریم رو به چالش میکشن و سؤالاتی پیش روی ما قرار میدن که نسبت به تمام آنچه مطمئن بودیم نامطمئن خواهیم شد. . این کتاب قرار نیست هیچ جوابی به ما بده ولی دید ما رو به آنچه از خودمون و پیرامونمون میدونیم وسیعتر میکنه و تازه مثل سقراط متوجه میشیم که چیزی نمیدانیم و این سرآغاز دانایی است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.