یادداشت سیده فاطمه پوریزدان پرست
6 روز پیش
.ِ فرزندان هراکلس، گویی یک پساتراژدی بود که خودش لزوما مشخصات تراژدی را نداشت اما با پس زمینه یک تراژدی آغاز میشد. داستان، شباهت هایی به نمایشنامه هراکلس داشت اما این بار در مسیر متفاوتی و با سرنوشتی دیگر رقم میخورد. این بار، فرزندان هراکلس بعد از مرگ پدر، از بیم یوریستئوس گریخته اند و به آتن پناه برده اند. نمایشنامه گویی توصیف فضا و صحنه هایی از فرهنگ یونانی در قبال پناهنده و فریادخواهی که به آنان پناه آورده، از جانب دیگر توجه به شان و جایگاه مردم برای تصمیم گیری در جنگ و ... و در آخر پایبندی به قانون شهر و تقدم آن بر انتقام بود! در این نمایشنامه به روال معمول خبری از مغلوب شدن آدمی به دست سرنوشت و اراده ی خدایان و متحمل شدن غم و رنجی عظیم نبود، بلکه به عکس روایتی از رفتار اخلاقی حاکم آتن با فریادخواهان و حتی هزینه دادن برای آن، و بعد هم پیروزی و یاری خدایان بود... اگر چه خدایان در این نمایشنامه حضور داشتند اما نقششان خیلی کمرنگ تر از همیشه بود، در عوض اخلاق و قانون و عدل، محور داستان و رقم زننده اراده ها بود، البته این عمل اخلاقی، عینِ دین و عمل بر طبق خواست و قانون خدایان لحاظ می شود. بالکل کمتر از دیگری نوشته های اوریپید برایم جذاب بود، اما نکات به خصوص خودش را داشت.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.