یادداشت مریم شفیق
1404/4/20
هر چقدر کتاب اول رو دوست داشتم، کتاب دوم از علاقهام برای ادامه دادن و خواندن کتاب سوم کم کرد. یکی از چیزهایی که در داستان های سری، ممکنه به صورت ایراد - به نظر من - بروز کنه، ادامه دادن مشکلیه که در قسمت قبلی حل شده بود. مثلاً آخر کتاب اول، رایسا و لئو با هم به تفاهم و علاقه رسیدن و دختر بچه ها هم از خوشحالی خلاصی از شر یتیم خانه، همدیگرو بغل کردن. بعد تو کتاب دوم، یکدفعه مطرح میشه رایسا تازه میخواد در مورد امکان علاقه داشتن به لئو فکر کنه و دخترک هم به خون لئو تشنه است با اینکه خودش شاهد بود که لئو نجاتش داد. این کش دادن مشکل؛ متاسفانه، داستان رو لوس کرد و از چشمم انداخت البته هنوز قسمت های تاریخی-سیاسی و بخصوص توصیفات مربوط به اوضاع زندان های شوروی رو بسیار دوست دارم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.