یادداشت
7 روز پیش
3.1
24
این کتاب خیلی چیزا به من یاد داد اول اینکه زود قضاوت نکنم و کتابی رو صرفا به خاطر متفاوت بودن نصفه رها نکنم دوم اینکه همیشه به خدا اعتماد کنم و جوری که اون میخواد رفتار کنم... داستان درباره ی یه خانواده ی مهربون و همدله که کنار هم دیگه ماجرا ها و اتفاقات مختلفی رو به خوبی پشت سر میذارن میشه اسمش رو گذاشت یه رمان خوب و آموزنده مخصوص نوجوون ها(شایدم بزرگ تر ها!) نویسنده سعی کرده بود مفاهیم خوبی مثل احترام به بزرگتر،اعتماد و توکل به خدا،دوری از گناه،مشورت کردن،آشتی کردن،حفظ آبروی مومن،بخشیدن،صبوری و خیلی چیزهای دیگه رو تو داستان بگنجونه و موفق هم بوده. یه ویژگی خوبی هم که برای من داشت این بود که با شخصیت اصلی داستان یعنی سینا، هم سن بودم و تا حدودی احساسات و افکارش برام قابل درک بود در کل اصلا از خوندنش پشیمون نیستم تو نظرات دیدم بعضیا میگن پایان خوبی نداشت یا درباره ی عشق سطحی دوره ی نوجوونی بود و.... درحالی که من این برداشت رو کردم که اتفاقا نویسنده کاملا حال و هوای نوجوونی رو درک کرده و اتفاقا پایان خوبی هم داشت همیشه که نباید آخر همه ی قصه ها کلاغه به خونش برسه یبارم باید نویسنده پایان رو یجوری بنویسه که ما خودمون تا ته داستانش بریم!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.