یادداشت شراره
1403/1/26
4.1
11
اگر کتابهای جذابی مثل این سراغ دارید بهم معرفی کنید ... هروقت دیگران با جزئیات درباره گذشته دور یا دوران کودکیشون صحبت میکردن بهشون حسودیم میشد و با خودم فکر میکردم مشکل من چیه که جزئیات زیادی از وقایع گذشته درخاطرم نمیمونه بعد خوندن این کتاب فهمیدم بیشتر جزئیاتی که اونا تعریف میکنن حاصل قصه گویی ذهنشونه...و حالا مشکل من اینه که چرا ذهن من به صورت ناخودآگاه قصه گویی نمیکنه 😂البته حتما گاهی اینکارو میکنه که من متوجهش نمیشم اما در بیشتر مواقع چیزی از جزئیات نمیدونم و قصهای هم از جانب ذهنم دریافت نمیکنم 😁 ... یه جا توی کتاب میگه در ادبیات دردسر جذابه و نه در زندگی اما من تا حد کمی باهاش مخالفم چون اگر زندگی همیشه آروم و بی دردسر و بی چالش باشه کسل کننده میشه و آدم دچار کسالت و روزمرگی میشه برای همینه مدام میشنویم که باید دایره امنمون را ترک کنیم....ترک دایره امن یعنی چالش یعنی دردسر و ومیزان مشخصی از دردسر جذابه و به زندگی هیجان ،جذابیت و معنا میده... جملاتی از کتاب: صرف نظر از نوع داستان ،اگر گره و مسالهای در میان نباشد داستانی هم در کار نخواهد بود در ادبیات فقط دردسر جذاب است .فقط دردسر جالب است.در زندگی اینطور نیست. چارلز بکستر: جهنم با داستان میانهی خوبی دارد. داستان=شخصیت+گره افکنی+تلاش برای گره گشایی داستان قلمرویی است که در آن مردم مهارتهای مهم زندگی اجتماعی را تمرین می کنند. کیت اوتلی ،روانشناس و رمان نویس، داستان ها را شبیه سازی پروازی زندگی اجتماعی انسان مینامد.همانطور که شبیه سازهای پروازی به خلبانان امکان میدهد که در امنیت آموزش ببینند،داستانها نیز با امنیت به ما یاد میدهند که چگونه با چالش های بزرگ دنیای اجتماعی روبهرو شویم . پینکر در اثر پیشگامش با عنوان ذهن چگونه کار میکند بر آن است که داستان ما را به نوعی پروندهی ذهنی از مسائلی مجهز میکند که روزی ممکن است با آنها رو به رو شویم،و راه حل های کارآمد آنها را نیز در اختیارمان می گذارد. به همان صورتی که شطرنج بازان بزرگ،در مقابل انواع حملهها و دفاعها واکنشهای بهینه را به خاطر میسپارند،ما نیز با جذب نقشههای بازی داستانی،خود را برای زندگی واقعی تجهیز میکنیم. آن مدل شبیه سازی که من توصیف میکنم،به توانایی ما در ذخیره کردن سناریوهای داستانی به شیوهای دقیق و قابل دسترس وابسته نیست.این مدل شبیه سازی به حافظه نهفته وابسته است چیزی که مغز ما میداند اما ما نمیدانیم. حافظه نهفته در دسترس ذهن خود آگاه قرار ندارد. اگر کارکرد تکاملی داستان،دست کم تا حدی،شبیه سازی معضلات بزرگزندگی باشد،کسانی که مقدار زیادی داستان مصرف میکنند باید نسبت به کسانی که این کار را نمیکنند عملکرد اجتماعی بهتری داشته باشند. تفاوتهای توانایی اجتماعی با نوع کتابی که مردم میخواندند به بهترین وجه توضیح داده میشد. داستان نوعی فناوری باستانی واقعیت مجازی نیرومند است که معضلات بزرگ زندگی بشر را شبیه سازی میکند. خواب ها ممکن است مانند دست ها کارکرد چندگانهای داشته باشند. خوابها نوعی دستگاه تصویهاند:ما خواب میبینیم تا فراموش کنیم. احتمالا هدف از خواب دیدن تمرین است.در خوابها حیوانات واکنش خود را به مسائلی که برای بقای آنها بیشترین اهمیت را دارند تمرین میکنند. خواب نوعی شبیه ساز واقعیت مجازی است که آدمها و حیوانات با آن به چالشهای بزرگ زندگی واکنش نشان میدهند. قلمرو خواب مکان خوشی نیست. هر آدم معمولی هر شب سه خواب rem و در سال ۱۲۰۰ خواب rem میبیند. در۸۶۰ فقره از این ۱۲۰۰خواب ،دست کم یک رویداد تهدید کننده اتفاق میافتد. قلمرو خواب قطعا تحدید کننده تر از دنیای بیداری یک آدم معمولی است. ما هر شب دو ساعت خواب روشن داستان دار میبینیم، که در طول یک عمر متوسط ۵۱۰۰۰ ساعت یا حدود شش سال خواب بدون وقفه خواهد شد. طی این سالها مغز ما هزاران پاسخ مختلف به هزاران تهدید،مساله و بحران مختلف را شبیه سازی میکند. نکته مهم این است که معمولا راهی وجود ندارد که مغز بداند رویا فقط رویاست. ویلیام دمنت (خواب شناس): ما خواب را همچون امری واقعی تجربه میکنیم.زیرا از دیدگاه مغز واقعی است. مغز ما چیز های زیادی میداند که ما نمیدانیم. نقش تکاملی دین: همبسته کردن مردم،و وادار کردن آنها به ترجیح منافع گروه بر منافع شخصی است. به گفته شِلی درست است که شاعران قانونگذاران غیر رسمی جهاناند. -اگر جامعهای بخواهد کارکرد درستی داشته باشد ،مردم باید به عدالت باور داشته باشند. در بررسی اپل کسانی که بیشتر درام و کمدی از تلوزیون میبینند،به خلاف آنهایی که به برنامههای خبری و گزارش های مستند علاقهمندند،به عادلانه بودن دنیا باور عمیقتری دارند. اپل نتیجه میگیرد که داستان با غوطهور کردن مداوم مغز ما در مضمون عدالت شاعرانه ممکن است تا اندازهای مسئول این تصور بیش از حد خوشبینانه باشد که جهان به طور کلی مکان عادلانهای است. داستان به جوانان فرهنگ یاد میدهد،مردم را تعریف میکند،و به ما میگوید که چه چیز قابل تحسین و چه چیز قابل نکوهش است. داستان همواره زیرکانه ما را تشویق میکند که افرادی شرافتمند باشیم،نه فاسد.داستان چسب و گریس جامعهاست:با تشویق ما به رفتار خوب از اصطکاک اجتماعی میکاهد،و مردم را حول ارزشهای مشترک متحد میکند. داستان ما را همگن و به تنی واحد تبدیل میکند. این بخشی از همان چیزی است که مارشال مک لوهان با فکر دهکدهی جهانی در ذهن داشت. فناوری ،مردم پراکنده را به رسانهای واحد مجهز کرده و آنها را به شهروندان دهکدهای تبدیل کرده که سراسر جهان را در بر میگیرد. آیا امکان دارد که مصرف مقادیر اندکی داستان سرانجام به تغییرات شخصیتی بزرگ منجر شود؟ کار در خاطراتش با عنوان شب اسلحه مینویسد: مردم غالبا آنچه را که میتوانند با آن زندگی کنند به خاطر میسپارند ،نه آن گونه که زندگی کردهاند.
(0/1000)
نظرات
1403/6/13
اگر توی همین سبک کتاب دوست دارید مطالعه کنید، کتاب افسون افسانه ها از نشر هرمس رو حتما بخونید☺
1
1
شراره
1403/6/15
1