یادداشت فاطمه علیمردانی

سفر روس
        باید دو هفته ای باشد که تمام شده. نه حال خوندن داشتم نه حال نوشتن. پس نیامدم. 
سفر روس جلال؛
قند دو قبضه. از یک طرف دلبری سمرقند و بخارا نویسی اش و گفتنش از برادران تاجیک و از طرف دیگر رفته و مواجهه اش با روسیه ای که در قصه ها خوانده و حالا دیده اش. یک جور که حالا دیگر تکلیفم روشن تر شده با قصه هایی که می خوانم و تصویرسازی ها. انگار خود آدم موجه شده باشد. 
مثلا قیامت بفهمیم بیان جلال از معجزات آخرالزمانی بوده. :)
      

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.